۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

رهبر معظّم انقلاب: علاج برون رفت از مشکلات کشور «اقتصاد مقاومتی» است.

شناسه: ۸۹۲۹۲ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۵ دسته: دولت و حکمرانی
۰

جوزف استیگلیتز، اقتصاددان مطرح آمریکایی و برنده جایزه نوبل، معتقد است که نظام سرمایه داری در آمریکا نابرابری های گسترده‌ای را در این کشور رقم زده است؛ به طوری که اکنون تنها ۳ شخص ثروتمند در آمریکا، ۵۰ درصد از کل منابع مالی را در اختیار دارند. وی معتقد است که نابرابری اقتصادی موجب کاهش امید به زندگی، کاهش سرمایه اجتماعی، افزایش بی اخلاقی و تمرد از قانون شده است.

به گزارش مسیر اقتصاد جوزف استیگلیتز از اقتصاددانان آمریکایی و مشهورترین نماینده مکتب اقتصاد نئوکینزی که شهرتش را به خاطر انتقادات شدیدش نسبت به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بدست آورده در مقاله ای که در یکی از نشریات آمریکایی منتشر شده، اقتصاد آمریکا را روبه افول و فروپاشی توصیف نموده است.

وی در نشریه ساینتفیک امریکن بیان کرده است که مسئولین در آمریکا فکر می کنند که دولتی خاص و منحصر به فرد را اداره می کنند. او می گوید سیاستمداران آمریکایی ۱۰ برابر دیگر کشورها برای امور نظامی خود بودجه اختصاص داده اند و از طرفی بیشترین میلیاردرها را به سمت خود جذب کرده اند؛ اما آیا کسی می داند که نابرابری اقتصادی در این کشور روز به روز در حال افزایش است؟ آیا کسی می داند آمریکا بالاترین بودجه بهداشتی را دارد اما شهروندان این کشور کمترین امید به زندگی را دارند؟

این اقتصاددان گفت: بر طبق مطالعات انگس استوارت دیتون اقتصاددان اسکاتلندی آمریکایی امید به زندگی در آمریکا به شدت در حال سقوط است و نشانه آن هم مصرف بیش از حد مواد مخدر، الکل و خودکشی است.

نابرابری اقتصادی آمریکا در ۴۰ سال اخیر به اوج خود رسیده است

استیگلیتز در ادامه بیان می کند که برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر جوانان آمریکایی از لحاظ درآمدی به والدین خود وابسته هستند و ادامه تحصیل یک نوجوان آمریکایی به وضعیت مالی خانواده وی بستگی دارد و خبری از تحصیلات رایگان نیست.

وی با اشاره به اینکه تنها ۳ شخص در این کشور ۵۰ درصد از کل منابع مالی آمریکا را در اختیار دارند گفت: اوضاع اقتصاد آمریکا روز به روز بدتر می شود و منابع به سمت یک عده خاص سرمایه دار هدایت می شود. آمریکا مدت ها است که در نابرابری اقتصادی فرو رفته است اما در ۴۰ سال گذشته این شاخص به بالاترین حد خود رسیده است. در این کشور درآمد ۰.۱ درصد جامعه ۴ برابر و درآمد ۱ درصد جامعه ۲ برابر افزایش داشته ولی درآمد تقریبا ۹۹ درصد شهروندان کاهش یافته است. این مشکل ۶۰ سال پیش در آمریکا اتفاق افتاد و کل اقتصاد کشور را به شدت تحت تاثیر قرار داد.

حرکت آمریکا از تولید محوری به خدمات محوری

او استدلال طرفداران اوضاع کنونی آمریکا را تخیلی خطاب می کند و می گوید: هیچ جای توضیحی برای این تناقضات در اقتصاد آمریکا وجود ندارد؛ سیاست های اشتباه و دستکاری های بازار منجر به ایجاد بحران مالی سال ۲۰۰۸ شد که خود گویای آن است که در آن سال ده ها میلیون آمریکایی شغل و خانه خود را از دست دادند و مسئولین بانک ها در آن سال هیچ کدام مورد باز خواست قرار نگرفتند.

استیگلیتز در ادامه بیان می کند که عده ای از اقتصاددانان آمریکایی معتقد هستند که علت نابرابری اقتصادی، پیشرفت فناوری است که تقاضای نیروی کار ماهر را نسبت به نیروی کار غیرماهر افزایش داده و این امر باعث کاهش دستمزد کارگران آمریکایی شده، اما آن ها جوابی برای این سوال ندارند که چرا در بسیاری از کشورهای اروپایی افزایش سطح فناوری منجر به این میزان افزایش نابرابری اقتصادی نشده و این وضع به شدت در آمریکا بدتر است؟ آن ها پاسخی برای این سوال که آمریکا در سال های اخیر از تولید محور بودن به سمت خدمات محور بودن حرکت کرده اما دستمزد کارگران بهبود نیافته است، ندارند.

نابرابری اقتصادی در آمریکا تبدیل به نابرابری سیاسی شده است

استیگلیتز معتقد است نابرابری اقتصادی در آمریکا تبدیل به نابرابری سیاسی شده است؛ به این معنا که قوانینی که مصوب می شود فقط نیازهای سرمایه داران و ثروتمندان را پوشش می دهد و هیچ توجهی به قشر متوسط و سطح پایین از لحاظ مالی ندارد.

در این بین محققان علوم سیاسی بر این باورند که نابرابری اقتصادی موجب سطح بالاتری از نابرابری سیاسی می شود، زیرا سرمایه داران و ثروتمندان از قدرت سیاسی خود برای شکل دادن به قوانین سو استفاده می کنند. به عنوان مثال با تصویب قوانین عملا فعالیت اتحادیه های کارگری را محدود می کنند و این یعنی کاهش توجه به بیمه ها، دستمزدها و حقوق بازنشستگی کارگران و در نهایت کاهش امید به زندگی که همه این موارد می تواند موجب یک بیداری سیاسی برای اقشار کم درآمد باشد و امنیت داخلی آمریکا را دچار بحران کند.

نابرابری اقتصادی تهدیدی بزرگ برای آینده آمریکا

این اقتصاددان آمریکایی در ادامه می گوید: نظام آموزشی آمریکا بر پایه پول- آموزش است. این یعنی همه خانواده ها نمی تواند از لحاظ مالی تحصیل فرزندانشان را در مدارس و تحصیلات تکمیلی پشتیبانی کنند و ظرفیت هایی که در فرزندان قشر کارگر این کشور وجود دارد به خاطر عدم توانایی پشتیبابی مالی خانواده های آنان از بین می رود و این یعنی بحران برای آینده آمریکا.

او معتقد است که این نابرابری ها باعث بی اخلاقی در جامعه شده است و ضمن اینکه احتمال تمرد از قانون را افزایش می دهد، با کاهش سرمایه اجتماعی، عملکرد اقتصادی و انسجام اجتماعی را دچار اخلال کرده است.

تحول در نظام سیاسی و اقتصاد سرمایه داری آمریکا تنها راه نجات آمریکا

این اقتصاددان آمریکایی در پایان می گوید: هیچ درمانی جز تغییرات سیاسی و اقتصادی برای امریکا نمی شود تصور کرد. اگر سیاست مداران آمریکایی فکری به حال کارگران آمریکایی، قوانین کار، قوانین شرکت ها، مقررات مالی، فعالیت های استثمار گرانه بانک ها، قوانین ضد انحصاری، مسائل فرهنگی و از این دست موارد نکند، همان طور که تاکنون اتفاق خاصی نیوفتاده است، همه این موارد در آینده نزدیک موجب افول و سقوط این کشور خواهد شد.

منبع: پایگاه ساینتفیک امریکن yon.ir/7WidV

انتهای پیام/ اقتصاد بین الملل



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.