۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

رهبر معظّم انقلاب: علاج برون رفت از مشکلات کشور «اقتصاد مقاومتی» است.

شناسه: ۸۷۲۵۵ ۲۴ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۴:۳۵ دسته: دولت و حکمرانی کارشناس: محمد مهدی تاجیک
۰

درباره وقوع انقلاب اسلامی ایران، اندیشمندان مختلف جهان نظریاتی را ارائه داده اند که هرکدام تاحدی توانسته توجیه گر این انقلاب باشد؛ اما هیچ کدام توانایی تبیین همه واقعیت های این پدیده عظیم را نداشته است. مسلما بنیان گذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) بهترین کسی است که می تواند به تبیین و تفسیر ماهیت انقلاب اسلامی بپردازد. لذا آشنایی با نگاه ایشان به انقلاب اسلامی و مقایسه این نگاه با سایر نظریات مطرح در جهان، برخی ویژگی های منحصر به فرد انقلاب اسلامی را بیش از پیش نمایان می سازد.

مسیر اقتصاد/ درباره پدیده انقلاب در جهان نظریات و تئوری های مختلفی ارائه شده است؛ همین طور درباره انقلاب اسلامی ایران نیز اندیشمندان گوناگون نظریات مختلفی را ارائه داده اند که البته انطباق اکثر این نظریات با واقعیت انقلاب اسلامی ناقص است.

بسیاری از نظریه پردازان سعی داشته اند با مدل سازی انقلاب های دیگر دنیا، به توجیه انقلاب اسلامی بپردازند که البته ناکام مانده اند. تنها برخی، به ماهیت اسلامی، عنصر رهبری و نقش مردم در انقلاب توجه نموده و توانسته اند تا حدی حقیقت انقلاب را کشف کنند.

آشنایی با رویکرد های مختلف موجود نسبت به فلسفه وقوع انقلاب اسلامی ایران، می تواند در فهم بهتر نگاه این اندیشمندان به پدیده انقلاب و نگاه متفاوت امام خمینی (ره) موثر باشد. در واقع با مقایسه نظریات امام (ره) و سایر اندیشمندان می توان با ابعاد جدیدی از پیچیدگی و خصوصیات منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران آشنا شد.

بررسی نظریات تبیین کننده انقلاب اسلامی

برخی نظریاتی که با نگاه های روانشناختی، جامعه شناختی، علوم سیاسی و اقتصادی به بررسی پدیده انقلاب می پردازند عبارتند از:

الف) نظریه دولت رانتیر: نظریه دولت رانتیر را می توان جزو نظریات اقتصادی انقلاب به حساب آورد. یعنی نظریاتی که دلیل وقوع انقلاب اسلامی را وضعیت بد معیشتی و اقتصادی و ناکارآمدی رژیم شاه در سامان بخشی به وضعیت اقتصادی کشور می دانند. به دولتی که به درآمدهایی غیر از فعالیت های اقتصادی شهروندانش متکی باشد، دولت رانتیر اطلاق می شود. دولت رانتیر نه در درآمدها و نه در هزینه هایش اتکایی به مردم ندارد؛ و ضمنا چون دارای قدرت انحصاری و کنترلی است توجهی به منافع جامعه نمی کند.

دولت محمدرضا شاه، خصوصا در سال های آخر سلطنتش، مصداق یک دولت رانتیر بود؛ درآمدهای نفتی سرشاری که نصیب شاه شده بود و او سخاوتمندانه این درآمد را صرف نیازهای روزمره می کرد و توجهی به سرمایه گذاری های مولد نداشت، زمینه قیام مردم را فراهم نمود.

ب) نظریه مدرنیزاسیون: براساس این نظریه با افزایش شدید و ناگهانی بهای نفت، منابع سرشار مالی جدیدی در اوایل دهه ۵۰ در اختیار ایران قرار گرفت. شاه دست به اقدامات شتابزده ای برای توسعه اقتصادی زد که موجب بهبود وضع اقتصادی مردم شد؛ اما این وضع با پایین آمدن بهای نفت و کاهش درآمدها در آغاز نیمه دوم دهه ۵۰ آثار منفی خود را به صورت تنگناهای اقتصادی نشان داد که موجب نارضایتی مردم شد.

در تبیین این نظریه وحدت نظر وجود ندارد؛ برخی دیگر تضاد بین سنت و مدرنیسم، تضاد درونی در فرهنگ جامعه به دلیل توسعه ناهمگون و غیره را سبب نابودی شاه قلمداد می کنند.

ج) نظریه فقدان دموکراسی: طبق این نظریه عامل اصلی وقوع انقلاب، محروم بودن مردم در زمان پهلوی از اولیه ترین حقوق فردی و اجتماعی شان است. در واقع بر اساس این نظریه، ریشه های انقلاب ایران را باید در استبداد و دیکتاتوری زمان پهلوی و فقدان دموکراسی و آزادی بیان و محرومیت مردم از انتخاب نمایندگان واقعی خود در ساختار حکومت جستجو کرد.

د) نظریه مذهب عامل انقلاب: این نظریه بیانگر این است که سیاست های اسلام زدایی در عصر پهلوی، عامل اصلی و تعیین کننده سقوط سلسله پهلوی بوده است. جریحه دار شدن احساسات مذهبی در میان مردم متدین ایران، دیگر مجالی برای صبر و یا اعتراضات کم دامنه و مقطعی نگذاشته بود. مردم به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجات مذهب کشورشان از دست اندازی های عمال پهلوی، تغییر نظام و برپایی حکومت دینی است.

ه) نظریه توطئه: طرفداران این نظریه بر این باورند که انقلاب اسلامی یک توطئه از قبل برنامه ریزی شده توسط قدرت های خارجی برای ساقط کردن رژیم شاه بود. این افراد نوعا انگلیس و آمریکا را به خالی کردن زیر پای شاه متهم می کنند. البته برای هدف غرب از این کار نیز تفاسیر مختلفی را ارائه می نمایند.

و) نظریه اسفار اربعه: فرض اساسی این نظریه این است که سوال از چرایی وقوع پدیده انقلاب، دارای ماهیتی فلسفی بوده و جواب فلسفی لازم دارد. مشخصا هر انقلابی باید با توجه به خاستگاه معرفت شناسی آن فلسفه بررسی و علت یابی شود. پس از آنجا که انقلاب اسلامی ایران ماهیتی اسلامی دارد، باید با توجه به اصول فلسفه اسلامی که در حکمت متعالیه ملاصدرا تجلی یافته است، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

سیاست در این نگرش به معنای اعمال قدرت در جامعه نیست؛ بلکه هر اعمال قدرتی باید در جهت هدایت و اصلاح جامعه در حرکت تکاملی خود به سوی خداوند متعال معنا شود. این هدایت و اصلاح در واقع مرحله ای از سیر و سلوک عارف است و بدون آن عرفان کامل حاصل نمی شود. امام و رهبر عارف، در واقع با ایجاد حرکت در جامعه، در حال سیر و سلوک به سوی حق تعالی است.

در حکمت متعالیه ملاصدرای شیرازی، هر انسانی برای نیل به خداوند و وصول به حق باید مراحل چهارگانه یا اسفار اربعه را طی کند. این سفرها عبارتند از:

  • السفر من الخلق الی الحق
  • السفر بالحق فی الحق
  • السفر من الحق الی الخلق بالحق
  • السفر فی الخلق الی الحق بالحق

سفر چهارم، بیانگر سلوک عارف به حق به سوی حق است ولی برعکس سفر اول، در این سفر عارف تنها نیست بلکه به همراه خود خلق را نیز به سوی حق رهنمون می سازد. این هدایت خلق به سوی حق در سفر چهارم همان انقلاب است. بر اساس این نظریه، در انقلاب اسلامی ایران نیز این امام خمینی (ره) بود که در سفر چهارم خود به سوی حق، مردم ایران را نیز به سوی خداوند کشاند و همراهی مردم با ایشان پدیده انقلاب اسلامی ایران را در تاریخ رقم زد.

نقد نظریات تبیین کننده انقلاب اسلامی ایران

چنان که پیش تر بیان شد، این نظریات از ابعاد گوناگون، نقص ها و کاستی هایی دارند؛ چنان که هیچ کدام از آن ها نمی تواند به تنهایی تصویر درستی از انقلاب اسلامی به ما بدهد. برخی نقدهای اساسی که می توان به نظریات فوق وارد نمود این است که عوامل ذکر شده در این نظریات، در بسیاری از کشورهای دیگر هم وجود داشته، پس چرا در آن ها انقلابی به وقوع نپیوسته است؟ به علاوه در ایران در مقاطع تاریخی دیگر نیز چنین شرایطی بوجود آمده است؛ چرا این اتفاقات منجر به انقلاب نشدند؟

از طرفی، گرچه نظریه اسفار اربعه را به دلیل تمرکز در رهبری انقلاب می توان گام بلندی در نظریه های مربوط به انقلاب اسلامی ایران دانست، اما نکته اصلی در این نظریه این است که وقوع یک انقلاب با همراهی مردم یک جامعه معنا پیدا می کند و این نظریه از چگونگی حضور مردم در صحنه غافل است.

توضیح اینکه به یقین ائمه اطهار (علیهم السلام) از لحاظ سیر و سلوک عرفانی بسیار برتر از امام راحل (ره) بودند؛ اما عدم همراهی مردم با ایشان را نمی توان دلیل عدم پانهادن ایشان در سفر چهارم دانست. پس حضور یا عدم حضور مردم در انقلاب باید علت دیگری غیر از سفر چهارم یک عارف داشته باشد که این مهم از دید تئوری پردازان این نظریه پنهان مانده است.

ماهیت انقلاب اسلامی ایران از نگاه بنیانگذار کبیر انقلاب

بی شک بهترین راه برای دریافتن فلسفه و دلیل وقوع انقلاب اسلامی ایران، بررسی موارد مطرح شده توسط بنیانگذار این انقلاب است؛ امام (ره) به عنوان تئوریسین اصلی انقلاب، نگاهی متفاوت به انقلاب اسلامی دارند که بررسی آن برای فهم مبدا و علت وقوع انقلاب ضروری است.

امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی ایران را از دیگر انقلاب های دنیا کاملا جدا نموده و تفاوت آن ها را در اسلامی بودن یا نبودنشان می دانند: «انقلاب هایی که در دنیا واقع می شوند دو جور است یک انقلاب اسلامی است یک انقلاب غیر اسلامی است.» و همچنین می فرمایند: «فرق است ما بین انقلاب اسلامی ایران با انقلاب های دنیا، انقلاب های دنیا بی استثناء برای ایمان نیست برای خدا نیست. انقلاب ایران برای خداست و از اول هم برای خدا بوده است. الله اکبر بوده است و تا آخر هم همین است.» لذا عنصر اصلی و منحصر به فرد در انقلاب ایران که آن را از دیگر انقلاب های جهان متمایز می نماید، «معنویت و ایمان به خدا» است.

انقلاب اسلامی ایران؛ یک تحفه الهی یا یک کنش سیاسی اجتماعی

امام (ره) با تاکید بر الهی بودن انقلاب، می فرمایند: «تردید نیست‏ که‏ این‏ یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است.»

ایشان همچنین می فرمایند: «این انقلاب اسلامی تحفه ای است که خدای تبارک و تعالی از عالم بالا برای ملت ما هدیه فرستاد.»

ایشان در جای دیگ   ر انقلاب را بارقه ای الهی از سوی خدای تبارک و تعالی می دانند: «مدعی این هستیم که یک نسیم روحانی از جانب خدای تبارک و تعالی به این کشور وزیده است، یک بارقه الهی به این کشور تابیده است.»

حضرت امام (ره) در مخالفت با نظریه های رایج در خصوص انقلاب های جهان، با رد علت العلل بودن مسائل اجتماعی و سیاسی در انقلاب اسلامی به صراحت می فرمایند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جدا است: هم در پیدایش و هم‏ در کیفیت‏ مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام.»

نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی

یکی از موارد مهم در تحلیل انقلاب ها، عامل وابستگی آنان به قدرت های بزرگ و تأثیر پذیری از ایدئولوژی های دیگر مکاتب و حرکت در راستای منافع دیگر دولت ها می باشد. حضرت امام خمینی (ره) در ابتدا از وابستگی تعریف جدیدی را ارائه داده و در ارتباط با انقلاب اسلامی آن را از دیدگاه الهی تعریف می کنند؛ ایشان در این خصوص می فرمایند: «انقلاب، اسلامی است. نظیر انقلاباتی که در طول تاریخ به دست انبیاء انجام می گرفت وابستگی در کار نبود، الا یک وابستگی و آن وابستگی به مبداء وحی و وابستگی به خدای تبارک و تعالی.»

ایشان بر این مساله اذعان داشته اند که تمامی انقلاب های به وقوع پیوسته وابستگی به یکی از قدرت های بزرگ را داشته اند اما ایشان این وضعیت را در خصوص انقلاب اسلامی نفی کرده و می فرمایند: «چنانچه این انقلاب اسلامی یک انقلاب عادی نیست و متکی به هیچ یک از از دو قطب شرق و غرب نمی باشد و از این جهت ویژگی های خاص خود را داشته و دارد.»[۱]

موارد فوق، نه تنها نشان دهنده نگاه کاملا متفاوت امام خمینی (ره) نسبت به اندیشمندان مختلف جهان به پدیده انقلاب است، بلکه ماهیت متفاوت و منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران را نیز روشن تر می کند. در واقع انقلاب اسلامی ایران را نمی توان با شاخص های مادی و بدون در نظر گرفتن عالم معنا و بدون داشتن رویکرد الهی و فوق بشری توجیه و تفسیر کرد.

عاملی که باعث پیروزی این انقلاب شد، همین روح توجه به خدا و عالم غیب بوده است که در منظومه فکری امام (ره) مشهود است. همین نوع نگاه توحیدی بود که هم در زمان مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در زمان دفاع مقدس به مبارزان این مسیر الهام می بخشید و آن ها را تا پیروزی یاری می نمود.

پینوشت:

[۱] پرتال امام خمینی(ره)، کد مطلب: ۲۲۲۵۶

انتهای پیام/ فرهنگ و گفتمان



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.