مسیر اقتصاد/ درحال حاضر جمهوری اسلامی سیاست مدارا و صبر استراتژیک را درخصوص دولت جدید طالبان در افغانستان در پیش گرفته است؛ سیاستی که در صورت توجه به همه واقعیتهای عرصه میدان در افغانستان، کاملا قابل دفاع است؛ اما نقطه ضعف اساسی جمهوری اسلامی در این زمینه، عدم توجه به اقناع افکار عمومی است.
چرا ایران از تقابل نظامی با طالبان خودداری کرد؟
به اذعان بسیاری از کارشناسان افغانستان، طالبان امروز بخشی از واقعیت این کشور است و نمیتوان این گروه را با گروههای شبه نظامی مخالف دولت سوریه و یا داعش مقایسه کرد. اینکه طالبان بدون کمترین مقاومت از سوی مردم و حتی نیروهای نظامی دولت سابق افغانستان، موفق شد بر شهرهای بزرگ این کشور مسلط شود، نشان از آن دارد که طالبان از پشتوانه مردمی نیز برخوردار است.
از طرف دیگر مقابله نظامی یک دولت خارجی در افغانستان، بدون درخواست دولت مرکزی و رسمی این کشور خلاف سیاستهای رسمی و عملی جمهوری اسلامی است. علاوه بر این به عقیده اغلب کارشناسان، مهمترین خطری که امروز امنیت مردم افغانستان را تهدید میکند، وارد شدن به یک دوره طولانی و فرسایشی از جنگ داخلی است؛ هر چقدر مسلط شدن طالبان بر کل افغانستان بدون خونریزی و با مسالمت انجام شد، جنگ داخلی بر سر قدرت در این کشور میتواند به کشته و زخمی شدن بسیاری از انسانهای بی گناه در این کشور منجر شود.
نکته دیگر اینکه بر اساس مشاهدات عینی و اعلام رسمی مقامات دولت جدید طالبان در افغانستان، راه رسم طالبان در مقایسه با ۲۰ سال قبل تغییرهای اساسی دارد و نباید بر اساس مشاهدات دو دهه قبل نسبت به وضعیت امروز این گروه قضاوت شود؛ هرچند رسانههای غربی و برخی رسانههای داخلی تلاش کنند با بزرگنمایی برخی اقدامات نادرست این گروه، احساسات عمومی را علیه آنها بشورانند.
سیاست ایران در قبال طالبان قابل دفاع است؟
بنابراین آنچه از ظواهر امر در عرصه میدان افغانستان مشخص است، درحال حاضر خروج آمریکا و مسلط شدن طالبان بر افغانستان شرایط زندگی مردم این کشور را با تغییر جدی مواجه نکرده و تاکنون این گروه به طور گسترده حقوق اقشار مختلف جامعه خصوصا اقلیت شیعه را با تهدید مواجه ننموده است؛ از این رو میتوان گفت در حال حاضر سیاست ایران مبنی بر جلوگیری از جنگ داخلی و فرصت دادن به طالبان برای اجرای وعدههای خود، به همراه گرفتن ضمانت درخصوص عدم تعرض به حق و حقوق شیعیان و گروههای نزدیک به ایران، قابل دفاع است.
بی توجهی مسئولین جمهوری اسلامی به «اقناع افکار عمومی» قابل دفاع نیست
اما آنچه قابل دفاع نیست، سکوت همه جانبه مسئولین جمهوری اسلامی و تریبونهای رسمی در کشور دربرابر سئوالات افکار عمومی در زمینه چرایی اتخاذ این تصمیم درست است. درحال حاضر چه در داخل ایران و چه در بین شیعیان افغانستان که رابطه مطلوبی با جمهوری اسلامی دارند، این تصور قالب شده است که تنها خواست ایران در افغانستان خروج آمریکا بود و ایران برای اینکه در نبود آمریکا چه بلایی بر سر مردم افغانستان خواهد آمد، اهمیتی قائل نیست.
رفع این شبهه تنها با اقناع افکار عمومی در داخل و در بین مردم افغانستان قابل انجام است. مقامات ایرانی باید از یک سو با برگزاری نشستهای خبری چالشی و با حضور اقشار مختلف اندیشمندان و رسانهها، به سئوالات مختلفی که در این زمینه مطرح میشود پاسخ بدهند و از طرف دیگر نمایندگانی رسمی برای اقناع افکار عمومی در بین مردم افغانستان ارسال نمایند و به طور خاص گروههای نزدیک به ایران را درخصوص چرایی اتخاذ این تصمیم و ضمانتهایی که از طالبان اخذ شده است، تا جای ممکن قانع نمایند.
«اقناع افکار عمومی» حلقه مفقوده سیاست های منطقهای جمهوری اسلامی
پیش از این نیز حضور ایران در کشورهایی همچون عراق، سوریه و لبنان و همچنین حضور کوتاه نیروهای ایرانی در بوسنی، شرایط مشابهی تکرار شده بود. حضور ایران در این کشورها علاوه بر اینکه شرایط میدان را در این کشورها به سود مردم و نیروهای جبهه مقاومت تغییر داد، از نزدیک شدن میدانهای جنگ به مرز ایران جلوگیری نمود. بنابراین در تمامی موارد فوق نیز سیاست ایران برای ورود نظامی کاملا قابل دفاع بود؛ اما در این موارد نیز هیچ تلاشی برای اقناع افکار عمومی از سوی مسئولین در دستورکار قرار نگرفت که نتیجه آن در سئوالهای بی جواب متعدد در افکار عمومی داخلی و همچنین کاهش محبوبیت ایران نزد مردم این کشورها قابل مشاهده است.
اقناع افکار عمومی را از آمریکا بیاموزیم
به عنوان یک نمونه از تلاش برای اقناع افکار عمومی، چه در داخل و چه در کشورهای هدف مداخله یا عدم مداخله، میتوان به حضور نظامی آمریکا در افغانستان اشاره کرد. آمریکا در ۲۰ سال اخیر در هر سال نزدیک به ۱۱۳ میلیارد دلار و در هر روز نزدیک به ۳۱۰ میلیون دلار و مجموعا بیش از ۲۲۶۰ میلیارد دلار صرف حضور نظامی خود در افغانستان کرده است. علاوه بر این در این مدت بیش از ۱۷۰ هزار نفر شامل نزدیک به ۷ هزار نظامی آمریکایی در افغانستان جان خود را از دست دادهاند.
آمریکا هر روز ۳۱۰ میلیون دلار در افغانستان هزینه جنگ کرده است
آنچه مسلم اینکه هدف آمریکا از ورود به افغانستان نه جنگ با تروریسم و بهبود معیشت مردم این کشور، بلکه صرفا تثبیت جایگاه خود در افغانستان و ایجاد پایگاه نظامی برای تسلط بیشتر بر تحرکات روسیه، چین و ایران بوده است.
اما مقامات آمریکایی پیش از ورود به جنگ در افغانستان تلاش کردند با ایجاد اهداف موهومی همچون جنگ با تروریسم، دفاع از امنیت ملی آمریکا و کمک به مردم منطقه، شرایط را برای پذیرش این حضور نظامی در افکار عمومی داخلی، بینالمللی و منطقهای فراهم کنند.
آمریکا سالانه هزینهای معادل ۷ هزارم کل تولید ناخالص داخلی خود را صرف حضور در افغانستان کرده است؛ این نسبت در مقام مقایسه به مانند آن است که ایران سالانه بیش از ۳۰ هزار میلیارد تومان صرف حضور نظامی در یک کشور خارجی کند. این درحالیست که ایران هزینهای به مراتب کمتر صرف مشاوره و حضور در کشورهای منطقه و محور مقاومت میکند، اما به دلیل ضعف در اقناع افکار عمومی، سئوالات متعددی در رسانههای داخلی و خارجی درخصوص سیاستهای منطقهای ایران بی پاسخ مانده و شبهات زیادی توسط رسانههای معاند مطرح شده است.
انتهای پیام/ حکمرانی
به نظرم فکت کافی و مناسب نیاورده اید. حداقل انتظار این بود که در مورد آمریکا و حضورش در افغانستان دو سه تا نظرسنجی انجام شده رو بیارید که مردم آمریکا گفته باشند ما اقناع شده ایم
همچنین در مورد ایران هم که انتقاد کرده اید هر چند علی الظاهر ممکن است این گونه باشد اما به هیچ فکت و مشاهده ای مستند نشده است
موافقم که بهتر بود یا اشارهای به آمریکا نمیشد یا نظرسنجی های زمان حمله به افغانستان و همراهی مردم با حمله آورده میشد. اما در مورد ایران اگر به گفتههای افراد و گروههایی که از میدان افغانستان خبر مخابره میکنند، مثل جواد موگویی مراجعه کنید دقیقا همین نکات رو گفتهاند؛ واقعا حلقه مفقوده راهبرد ایران «اقناع افکار عمومی» در داخل و در افغانستان است.