به گزارش مسیر اقتصاد از زمان فروپاشی شوروی سابق و برخی اقدامات دولت چین در راستای حرکت به سمت نظام بازار آزاد، بسیاری از اقتصاددانان با طرح ایده «پایان دنیا» این دعا را مطرح کرده اند که تنها مسیر پیش روی کشورها برای توسعه عمل به قواعد نظام سرمایهداری و فراهم کردن شرایط بازار آزاد است.
مارگارت تاچر، نخست وزیر مشهور بریتانیا در دهه ۱۹۸۰ گفته بود «نظام سرمایهداری تنها راه پیش روی کشورها است و هیچ جایگزینی برای آن قابل تصور نیست.»
اما در سال های اخیر آنچه در کشورهای توسعه یافته رخ داده نشان داد که ایده پایان دنیا با واقعیت فاصله دارد و نظام سرمایهداری تنها گزینه پیش روی کشورها نیست.
از نظر طرفداران سرمایهداری و بازار آزاد در این نظام مردم آزاد گذاشته می شوند تا برای حداکثر کردن مطلوبیت خود به رقابت با یکدیگر بپردازند و هر آنچه می توانند را بدست آورند؛ و حاصل آن نیز بهینه شدن مطلوبیت برای کل جامعه خواهد بود.
اما تجربه نشان داده است که حاکمیت چنین تفکری به نتایج مطلوبی منجر نشده است. راه افتادن جنبش هایی همچون جنبش ۹۹ درصدی نشان داده است نظام سرمایهداری کارایی مناسبی نداشته و نتوانسته اهداف مد نظر مردم را محقق نماید.
در حال حاضر در بسیاری از کشورهایی که از قواعد نظام سرمایهداری و بازار آزاد تبعیت می کنند، تعداد زیادی از مردم به سختی تلاش می کنند اما آنچه بدست می آورند از تأمین مسکن و غذای ساده تجاوز نمی کند. حتی بسیاری از جوانان از دوران دانشجویی مجبور به دریافت وام می شوند و رفتن زیر بار بدهی را آغاز می کنند.
در نظام سرمایهداری همه مردم آزاد نیستند
این درحالیست که در بسیاری از کشورها از برخی جنبه ها حتی آزادی، که در نظام سرمایهداری و بازار آزاد از آن سخن گفته می شود از بخش زیادی از مردم سلب می شود. به طور مثال در آمریکا بسیاری از مهاجران و سیاه پوستان از حقوق شهروندی محرومند و به عنوان کارگر به خدمت به دیگران مشغولند.
در نظام سرمایهداری آنچه در عمل رخ داده رقابت شرکت های بزرگ در بازار آزاد برای حداکثر کردن منافع یک درصد مردم است. در این نظام ۹۹ درصد مردم تنها کار می کنند تا حقوق و دستمزد معینی دریافت نمایند و بسیاری از این مردم نیز حتی هیچ عایدی از کل نظام اقتصادی ندارند.
در نظام سرمایهداری «کار» زمانی معنی دارد که بتواند به تولید درآمد منجر شود. تمامی ارزش گذاری ها در این نظام بر اساس پول انجام می شود. در تفکر حاکم بر نظام سرمایهداری اقتصاد از اجتماعی و طبیعت جداست و بر اساس منفعت و رقابت به پیش می رود.
تصور جایگزین نداشتن نظام سرمایهداری از محدودیت های فکری ایجاد می شود
در چنین شرایطی گرچه بسیاری از کشورها بر اساس نظام ارزشی مبتنی بر سود و منفعت پایه گذاری شده اند، اما به طور قطع گزینه های دیگری نیز پیش روی مردم و کشورهای جهان قرار دارد.
در حال حاضر هر زمان که صحبت از نظام اقتصادی به میان می آید ناخودآگاه قواعد نظام سرمایهداری و بازار آزاد را متبادر می کند. اما در عمل اینطور نیست و انحصار اقتصاد در تفکر نظام سرمایهداری حاصل انجماد فکری و محدودیت در تفکر برای تدوین راه های جایگزین است. درحالیکه اگر این محدودیت های فکری کنار گذاشته شود و افراد به صورت مستقل از این قیود به تفکر بپردازند امکان ارائه راهکارهای جایگزین وجود دارد.
اقتصاد باید برپایه ارزش های اجتماعی باز تعریف شود
به طور مثال چنانچه می توان اقتصاد را خارج از بندهای نظام سرمایهداری به عنوان مجموعه رفتارهایی تعریف کرد که نیازهای افراد را بر طرف می کند و ارتباطات بین افراد را نشان می دهد. در این صورت اقداماتی همچون نگهداری از فرزندان و سالمندان، غذا پختن در خانه، تولید غذا، حمایت معنوی از افراد و دیگر اقدامات مشابه نیز گرچه با منطق بازار آزاد قابل ارزش گذاری نیستند اما در قالب اقتصاد قرار خواهند گرفت.
بخش زیادی از اقدامات و رفتارهای افراد جامعه را چنین اقداماتی تشکیل می دهند که در تفکر نظام سرمایهداری جزء رفتارهای اقتصادی فرد در نظر گرفته نمی شوند. غلبه نگاه نظام سرمایهداری بر تفکر افراد موجب شده است اقدامات فوق بی ارزش جلوه داده شوند اما این اقدامات نه تنها اثرات مفیدی دارند بلکه در بسیاری از مواقع ضروری هستند.
بر اساس یک تحقیق در سال ۲۰۱۰ میلادی در آمریکا میزان اقدامات بدون حقوق و خانگی که عمدتا توسط زنان خانه دار انجام می شود بیش از ۲۶ درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا برآورد شده است.
بسیاری چنین تعریفی از اقتصاد که به جای منفعت بر پایه ارزش های اجتماعی بنا شده است را غیرقابل تحقق می دانند. اما این تعریف موجب می شود نگاه انحصاری نظام سرمایهداری از بین برود و علاوه بر این نقش مردم را در نظام اقتصادی و اجتماعی آنطور که هست نشان می دهد.