به گزارش مسیر اقتصاد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی به تازگی گزارش «بررسی میزان ارزبری و ارزآوری زنجیره های ارزش صنعتی در ایران به تفکیک رشته فعالیت» را منتشر کرده و در آن به تبیین مبانی نظری، دال مرکزی و الزامات پیشبرد این ایده پرداخته است. بر اساس این گزارش یکی از شاخصهایی که در سیاستگذاری صنعتی و اقتصادی در بخش صنعت بهویژه برای کشورهای در حال توسعه ازجمله اقتصادهایی که تنوع درآمدهای ارزی کمتری نسبت به کشورهای صنعتی دارند مدنظر قرار دارد، میزان ارزآوری و نیز ارزبری صنایع مختلف است. در ۱۵ سال اخير اقتصاد ايران چند شوک ارزی را تجربه كرده است. اين شوکها بر صنايع مختلف تأثيرگذار بوده، اما ميزان و شدت تأثيرگذاری اين شوکها بر صنايع به یک ميزان نبوده است. برخی از صنايع از افزايش نرخ ارز نفع بردهاند و برخي از صنايع از اين وضعيت زيان ديدهاند. در ادبیات سیاست صنعتی، سیاستگذاری نرخ ارز هم میتواند بهعنوان یکی از ابزارهای سیاست صنعتی مورد نظر قرار گیرد و ادبیات نرخ ارز تعادلی صنعت در همین بستر توسعه پیدا کرده است. همچنین، یکی از نيازهای سياستگذاری اين است كه مشخص شود تفاوت بين صنايع از منظر ساختار درآمد و هزينههاي ارزی چگونه است. شناخت ساختار صنايع از اين منظر ميتواند در سياستگذاری صنعتی بسيار كليدی باشد.
بررسیهای این گزارش نشان میدهد که ارزبری کوتاهمدت در بخش صنعت از سال ۱۳۹۴ و بهخصوص در سالهای ۱۳۹۸ ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ کاهش قابل توجهی داشته که بهنظر میرسد از مهمترین دلایل این روند کاهشی، مشکلات عمده واردات و کاهش تولید ناشی از محدودیتهای کرونا بوده است. با توجه به بحرانهای ارزی سالهای دهه ۱۳۹۰ و مشکلات ناشی از تحریم، به تدریج خود را با شرایط جدید تطبیق دادهاند.
رویکرد نظام حکمرانی صنعتی و سوگیری سیاستگذاریها در این حوزه در دهههای اخیر به نحوی تنظیم شده است که مزیت صادراتی در بخشهای مشخصی از زنجیرههای ارزش صنعتی – که در مراحل میانی و بعضا ابتدایی سطح ارزشافزوده قرار دارد – ایجاد و متمرکز شود. به عبارت دیگر جایگاه ایران در مبادلات جهانی و نقطه ورود آن به زنجیرههای ارزش بینالمللی، منجر به شکلگیری مزیتهای صادراتی در برخی از صنایع کشور ازجمله صنایع معدنی و پتروشیمی در کشور شده است. ازسوی دیگر سیاستهای اتخاذ شده منجر به شکلگیری دستهای دیگر از صنایع در ایران شده است که ارزآوری زیادی برای کشور ندارند، اما اهمیت آنها در تعادل شکل گرفته فعلی – در نتیجه نوع رویکردهای سیاستی اعمال شده توسط مجموعه سیاستگذاران – به دلیل سایر شاخصها و پارامترهاست، مواردی ازجمله اشتغالزایی، تأمین نیاز بازار داخلی و امثال آن.
صنعت خودرو بیشترین ارزبری را در بین صنایع ایران دارد؟
مقایسه صنایع از نظر شاخص ارزبری کوتاهمدت به نسبت ارزش افزوده نشان میدهد که «تولید وسایل نقلیه موتوری، تریلر و نیمتریلر» بیشترین ارزبری را در بین صنایع کشور دارد. این موضوع نشان میدهد که حساسیت صنایع خودرو در ایران به نوسانات بازار ارز بالاتر از سایر صنایع است و ازسوی دیگر نشان میدهد که زنجیره ارزش این صنعت به طور نسبی وابستگی بالایی به زنجیره جهانی ارزش دارد. در رتبه بعدی، صنعت «ساخت محصولات رایانهای، الکترونیکی و نوری» و سپس صنعت «تولید سایر تجهیزات حمل و نقل»، «تولید کاغذ و فراوردههای کاغذی»، «تولید فراوردههای توتون و تنباکو» و «تولید تجهیزات برقی» و قرار میگیرند. وجه مشخصه همه این صنایع، پایین دست بودن آنها در زنجیره ارزش است، به بیان دیگر این صنایع اغلب صنایعی هستند که ارزش افزوده بالایی تولید میکنند و به بازار مصرف نزدیکتر هستند. ارتباطات ناقص آنها با سایر صنایع کشور سبب میشود به لحاظ مواد اولیه و کالاهای واسطهای و نیز فنی وابستگی به زنجیره جهانی ارزش تولید محصولات خود را داشته باشند.
صنایع «انرژی بر» کمترین نیاز را به واردات دارند
در مقابل یافتههای گزارش نشان میدهد که نسبت ارزبری صنایع بزرگ و مبتنی بر مزیت منابع طبیعی یا انرژی ارزان شامل: «تولید سایر فراوردههای معدنی غیرفلزی»، «تولید مواد شیمیایی و فراوردههای شیمیایی» و «تولید کک و فراوردههای حاصل از پالایش نفت» از سایر صنایع دیگر پایینتر است. این موضوع نشان میدهد که این صنایع با توجه به اینکه بخش عمده مواد اولیه و کالاهای واسطهای خود را از داخل
کشور (با توجه به مزیتهای معادن و نیز انرژی در کشور) تأمین میکنند، در کوتاهمدت وابستگی کمتری به واردات دارند. وجه مشترک این صنایع نیز این است که همه این صنایع در بالادست زنجیره ارزش قرار دارند.
در خصوص ارزبری بلندمدت صنایع، یافتههای این گزارش نشان میدهد که در دهه ۱۳۹۰ میزان ارزبری از کانال واردات کالاهای سرمایهای و ماشینآلات نزولی شده که این مهم بیانگر آن است که با توجه به اینکه صنعت ایران در بلندمدت برای تداوم فعالیت و رشد خود نیاز به ماشینآلات خارجی به عنوان یکی از مسیرهای انتقال فناوری جدید دارد که این موضوع باید به عنوان یک معضل پنهان در سیاستگذاریهای صنعتی مدنظر قرار گیرد. بیشترین ارزبری بلندمدت در صنایع به ترتیب مربوط به صنایع «تولید منسوجات»، «تولید کاغذ و فراوردههای کاغذی»، «تولید فراوردههای توتون و تنباکو» و «تولید چوب و فراوردههای چوب و چوب پنبه» است. نکته جالب توجه این است که هیچیک از این صنایع از نظر ارزبری کوتاهمدت در رتبههای بالا نیستند، اما ارزبری بلندمدت مربوط به فناوری و تجهیزات است و ارزبری کوتاهمدت به مواد اولیه و کالاهای واسطهای مربوط میشود که جایگزینی صنایع در زنجیره ارزش و جایگاه آن نسبت به زنجیره جهانی ارزش صنایع را نشان میدهد و از این رو ممکن است این دو در یک صنعت با یکدیگر کاملا متفاوت باشند.
افزایش نرخ ارز بیش از همه به سود کدام صنایع است؟
یافتههای گزارش حاضر در خصوص ارزآوری صنایع نشان میدهد که این شاخص برای کل بخش صنعت در طول دهه ۹۰ به رغم مشکلات مختلف و به خصوص تحریمهای اقتصادی روند ملایم صعودی داشته است. به نظر میرسد که افزایش نرخ ارز و جذابیت بیشتر درآمدهای ارزی باعث شده است تمایل صنایع کشور به افزایش سهم صادرات از سبد فروش افزایش یابد. این موضوع سبب شده است که ارزآوری بخش صنعت در مجموع افزایش یابد. اگرچه در سال ۱۳۹۱ شاهد یک افت قابل توجه در این شاخص هستیم، اما روند کلی در دهه ۱۳۹۰ نشانگر افزایش ارزآوری بخش صنعت کشور دارد. در سطح رشته فعالیتهای صنعتی میزان ارزآوری صنایع مختلف در رشته فعالیتهای «توليد کک و فراوردههای حاصل از پالايش نفت»، «توليد موادشیمیایی و فراوردههای شیمیایی» و «توليد چرم و فراوردههای وابسته» و «تولید فلزات پایه» بیشتر از متوسط بخش صنعت و بالاتر از نسبت ارزآوری سایر صنایع بوده است.
این موضوع نشان میدهد که به غیر از صنعت تولید چرم و فراوردههای وابسته به آن که صنعتی کاربر است، صنایع بزرگ و سرمایه بر کشور که عمده مزیت آنها دسترسی به منابع معدنی و نیز انرژی است و ازسوی دیگر در بالادست زنجیره ارزش قرار دارند، ارزآوری بالاتری نیز از سایر صنایع کشور دارند.
در مقابل، کمترین نسبت ارزآوری کشور در صنایعی است که عمدتا در پایین دست زنجیره ارزش قرار دارند که به ترتیب عبارتند از: «تولید مبلمان»، «ساخت محصولات رایانهای، الکترونیکی و نوری» و «تولید فراوردههای توتون و تنباکو» و «تولید وسایل نقلیه موتوری، تریلر و نیمتریلر»، «توليد انواع آشاميدنیها» و «تولید سایر وسایل حمل و نقل». نگاهی به لیست این صنایع نشان میدهد که این صنایع عمدتا صنایعی هستند که به مصرف کننده نهایی فروخته میشوند و نقش نوآوری، فناوری و تنوع محصولات در مزیت آنها قابل توجه است. برای نمونه مهم از این صنایع، صنایع خودرو و قطعات قرار دارد که براساس شاخص مذکور، در ردههای پایین ارزآوری قرار دارد.
ارتباط مستقیم ارزآوری با اهمیت دسترسی به انرژی ارزان قیمت
یافتههای این گزارش نشان میدهد که اگر صنایع از نظر شاخص خالص ارزبری با یکدیگر مقایسه شوند، به ترتیب «توليد مواد شیمیایی و فراوردههای شیمیایی»، «توليد فراوردههای نفتی (پالايشگاهها)»، «توليد قالي و قاليچه»، «توليد فراوردههای توتون و تنباکو (سیگار)» و «فراوری و نگهداری گوشت، ماهی، میوه و سبزیجات» بیشترین ارزآوری خالص را در صنایع کشور دارند. دو فعالیت اول، بزرگترین صنایع کشور و عمدهترین منابع ورودی ارز در کشور نیز هستند. سایر صنایع نیز در مقایسه با بازار و تقاضای داخلی خود بیشترین ارزآوری را دارند که نشانگر مزیتهای آنها از منظر این شاخص است.
در مقابل، صنایع «توليد روغنها و چربیهای گیاهی و حیوانی»، «تولید وسایل نقلیه موتوری، تریلر و نیمتریلر»، «تولید کاغذ و فراوردههای کاغذی» و «تولید سایر مصنوعات» بالاترین ارزبری خالص را در بین صنایع کشور دارند. نگاهی به لیست این صنایع نشان میدهد که این صنایع عمدتاً در پاییندست زنجیره ارزش قرار داشته و جزء صنایعی هستند که مزیتهای دسترسی به مواد معدنی و انرژی ارزان در دسترس در کشور چندان کمکی به رقابت پذیری آنها نمیکند.
منبع: گزارش مرکز پژوهشهای مجلس با عنوان «بررسی میزان ارزبری و ارزآوری زنجیره های ارزش صنعتی در ایران به تفکیک رشته فعالیت»
انتهای پیام/ پول و بانک