مسیر اقتصاد/ در فضای سیاسی ایران، یک نگاه رایج وجود دارد که تعامل و همکاری با شرق، بهویژه چین و روسیه، باید تنها یک تاکتیک مقطعی باشد؛ یعنی ابزاری برای فشار آوردن به اروپا و آمریکا تا دوباره به سمت ایران متمایل شوند. بر اساس این نگاه، شرق تنها یک «کارت بازی» است و نقش اصلی را در نهایت غرب ایفا میکند.
این تصور بیش از آنکه کارآمد باشد، بیثباتکننده است. چین، روسیه و دیگر بازیگران آسیایی دقیقاً متوجه میشوند که تهران چنین نگرشی دارد. نتیجه، شکلگیری نوعی بیاعتمادی ساختاری است که اجازه نمیدهد همکاریها وارد فاز سرمایهگذاری بلندمدت و مشارکت راهبردی شود. روابطی که تاکتیکی تعریف میشوند، تنها توافقهایی کوتاهمدت و حداقلی ایجاد میکنند؛ نه دسترسی پایدار به فناوری، نه اتصال واقعی به زنجیره تأمین آسیایی و نه جذب سرمایه که ایران بهشدت به آن نیاز دارد.
جالبتر اینکه این نگاه نهتنها شرق را بیاعتماد میکند، بلکه غرب را هم قانع نمیکند. آمریکا و اروپا کاملاً آگاهند که اگر رابطه ایران با شرق تنها جنبه ابزاری داشته باشد، آنگاه ارزش راهبردی آن کاهش مییابد و دلیلی برای ارائه امتیاز واقعی به ایران وجود نخواهد داشت. ایران در چنین وضعیتی نه شریک مطمئن شرق است و نه بازیگری قدرتمند در برابر غرب.
شرق فقط یک گزینه سیاسی نیست؛ ضرورتی اقتصادی است
در جهان امروز، جغرافیای اقتصاد جهان به سمت شرق جابهجا شده است. چین بزرگترین شریک تجاری بیش از ۱۲۰ کشور جهان است و نقش تعیینکنندهای در زنجیرههای ارزش جهانی دارد. روسیه یکی از بازیگران اصلی امنیت انرژی اوراسیاست. در کنار این دو کشور، آسیای مرکزی، هند و جنوب شرق آسیا بهسرعت به موتورهای جدید رشد تبدیل شدهاند.
برای کشوری مانند ایران، که درگیر محدودیتهای تحریمی و فشارهای ساختاری تجارت خارجی است، اتصال پایدار به این فضا یک انتخاب سیاسی نیست؛ بلکه ضرورتی برای بازسازی اقتصاد، افزایش صادرات، دسترسی به بازارهای پایدار و جذب سرمایه خارجی است. راهبرد تعامل با شرق یعنی ساختن یک ستون ثابت برای روابط خارجی و اقتصادی ایران، ستونی که بتواند در کنار هر میزان تعامل با غرب، نقش خود را ایفا کند و ثبات بیشتری به سیاست خارجی بدهد.
ثبات پیام؛ کلید شکلگیری اعتماد
اگر ایران میخواهد همکاری با شرق نتیجه ملموس داشته باشد، باید یک پیام ثابت و قابل پیشبینی به شرکای خود منتقل کند. سرمایهگذاری خارجی، بهویژه سرمایهگذاری بلندمدت، تنها زمانی رخ میدهد که کشور مقصد از جهتگیریهای کلان خود اطمینان ایجاد کند. چین کشوری نیست که بر اساس هیجان یا مصلحت مقطعی تصمیم بگیرد. این کشور بهدقت رفتارهای سیاسی و اقتصادی شرکای خود را رصد میکند.
هر بار که در فضای سیاسی ایران گفته میشود «تعامل با شرق فقط برای تحت فشار قرار دادن غرب است»، پیام بیثباتی مخابره میشود. چنین پیامی برای هر سرمایهگذار یا دولت خارجی هشداردهنده است. شرق باید بداند که ایران بهدنبال یک رابطه پایدار، قابل پیشبینی و برد–برد است؛ نه ابزاری برای مذاکره با طرفهای دیگر.
فرصتهایی که فقط با رویکرد راهبردی فعال میشوند
وقتی تعامل با شرق جدی و پایدار باشد، مجموعهای از فرصتها فعال میشود که در نگاه تاکتیکی اساساً دسترسپذیر نیست. همکاری در زیرساختهای حملونقل، مشارکت در پروژههای انرژی، جذب فناوریهای مقرونبهصرفه، ایجاد کریدورهای جدید ترانزیتی، حضور در پروژههای صنعتی و انتقال دانش فنی از جمله ظرفیتهایی است که چین و روسیه میتوانند برای ایران فراهم کنند.
یکی از خطاهای رایج این است که همکاری ایران با چین و روسیه تنها در قالب فروش نفت دیده شود. در حالی که ظرفیت شرق بسیار گستردهتر است:
- اتصال ایران به کریدورهای جدید حملونقل؛
- مشارکت در صنایع مادر و زیرساختی؛
- توسعه انرژیهای نو؛
- همکاری در حوزه دیجیتال، هوش مصنوعی و مخابرات؛
- تقویت صنایع دانشبنیان؛
- پیوند خوردن به زنجیره ارزش آسیایی.
در سالهای گذشته نیز زمانی که ایران پیام روشنتری از همکاری بلندمدت با شرق ارسال کرد، نتایج مشخصی دیده شد. سرمایهگذاریهای چینی در حوزه نفت، انرژی، راهآهن و مخابرات نمونههایی از این تجربه هستند. اما ادامه این مسیر نیازمند تعمیق اعتماد است؛ اعتمادی که تنها از مسیر یک راهبرد پایدار به دست میآید.
تعامل با شرق؛ راهبرد ملی ایران یا ابزار چانهزنی با غرب؟
برخلاف برخی تصورات، اتخاذ راهبرد تعامل با شرق به معنای فاصله گرفتن کامل از غرب نیست. تفاوت در اینجاست که وقتی شرق ستون ثابت سیاست خارجی باشد، موقعیت ایران در تعامل با اروپا و آمریکا نیز تقویت میشود. غرب زمانی انگیزه گفتگو و توافق دارد که بداند ایران گزینههای جدی و عملیاتی دیگری در عرصه اقتصادی و ژئوپلیتیکی دارد. به بیان ساده، راهبرد تعامل با شرق قرار نیست جایگزین تعامل با غرب باشد ولی در عین حال مولد قدرت در برابر غرب است.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی

