به گزارش مسیر اقتصاد «بنیاد هریتج» به عنوان یک اندیشکده آمریکایی، به تازگی در مقالهای از سیاستهای دولت ترامپ در حوزه انرژی، به ویژه افزایش تولید داخلی و تلاش برای تسلط بر منابع انرژی جهان تقدیر و درخصوص ابعاد آن نکاتی بیان کرده است. در این مقاله اینطور بیان شده است که دستور کار تسلط انرژی دولت ترامپ صرفاً یک سیاست اقتصادی نیست، بلکه یک دکترین استراتژیک است. این برنامه اهداف روشنی دارد. اول از همه تضمین استقلال انرژی داخلی از طریق استفاده از سوختهای فسیلی داخلی و انرژی هستهای؛ در وهله بعدی تأثیرگذاری بر قیمتهای جهانی انرژی؛ در ادامه تأمین انرژی مقرونبهصرفه و قابل اعتماد برای آمریکاییها و متحدان ما؛ و در نهایت کاهش وابستگی به زنجیرههای تأمین انرژی سبز چین. این اهداف منعکسکننده یک رویکرد واقعگرایانه به سیاست انرژی است که مبتنی بر منافع ملی و اهرم جهانی است.
استفاده حداکثری آمریکا از انرژیهای فسیلی داخلی
برنامه جدید دولت نشاندهنده یک انحراف شدید از استراتژی انرژی محور آب و هوایی دولت بایدن است. به نام کربنزدایی، رئیس جمهور بایدن توسعه نفت و گاز در اراضی فدرال را محدود کرد و مقررات گستردهای را در سراسر آژانسهای فدرال وضع کرد تا تولید سوختهای فسیلی و زیرساختها را تضعیف کند؛ نتیجه، افزایش هزینههای انرژی برای خانوارها و مشاغل آمریکایی بود که تأثیرات ناچیزی بر دمای جهانی چه در حال حاضر و چه در پیشبینیها برای پایان قرن بیست و یکم داشت.
این هزینهها به طور مساوی توزیع نشدهاند. آمریکاییهای کمدرآمد که سهم بیشتری از درآمد خود را صرف انرژی و غذا میکنند، متحمل بیشترین فشار شدهاند. مشاغل کوچک و کشاورزان که به شدت به حمل و نقل و برق وابسته هستند نیز آسیب دیدهاند. در همین حال، شرکت ملی برق در گزارش دسامبر ۲۰۲۴ خود نسبت به شبکه شکننده و خطرات افزایش خاموشی از سال ۲۰۲۵، به ویژه در مرکز و شرق ایالات متحده، هشدار داد.
ارزش تسلط بر انرژی در طول درگیری اسرائیل و ایران، زمانی که قیمت نفت برای مدت کوتاهی ۱۰ دلار در هر بشکه افزایش یافت و سپس در ۶۵ دلار در هر بشکه تثبیت شد، برجسته شد. بازارها نه به خود درگیری، بلکه به انتظارات از عرضه آینده واکنش نشان دادند؛ انتظاراتی که اکنون با نقش آمریکای شمالی به عنوان تولیدکننده پیشرو نفت و گاز جهان تقویت شده است.
اقدامات ترامپ برای تقویت آمریکا در بازار انرژی جهانی
ترامپ این دستور کار را از طریق ابزارهای قانونگذاری، اجرایی و نظارتی پیش میبرد. قانون جدید «یک لایحه بزرگ زیبا»، اعتبارات مالیاتی برای وسایل نقلیه الکتریکی و انرژی پاک مسکونی را در سال ۲۰۲۵ لغو میکند و یارانههای بادی و خورشیدی را تا سال ۲۰۲۸ به تدریج حذف میکند. این قانون با اطمینان از اینکه ایالات متحده به منابع انرژی خود به جای منابع تحت کنترل پکن متکی است، صنعت داخلی و امنیت ملی را تقویت میکند.
دستورات اجرایی، زمینههای جدیدی را برای توسعه نفت و گاز گشوده، از تعطیلی زودهنگام نیروگاهها جلوگیری کرده و اختیار کالیفرنیا را برای تعیین استانداردهای ملی انتشار گازهای گلخانهای خودروها لغو کرده است. ایالتها حق اعمال محدودیتهای خود را حفظ میکنند، اما کسانی که تصمیم به توسعه منابع انرژی خود میگیرند، از هزینههای پایینتر و افزایش رقابتپذیری در تولید انرژیبر بهرهمند خواهند شد.
با ۲۷۳ میلیارد بشکه نفت خام قابل بازیابی فنی و نزدیک به ۳۰۰۰ تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی، ایالات متحده منابعی دارد که آن را قادر میسازد هم تقاضای داخلی را برآورده کند و هم از متحدان خارجی خود حمایت کند. لغو ممنوعیت صادرات گاز طبیعی، ایالات متحده را در موقعیت تسلط بر بازارهای جهانی انرژی قرار میدهد و وزنه تعادلی در برابر صادرکنندگان اقتدارگرای انرژی فراهم میکند.
تسلط بر انرژی همچنین اهرم ژئوپلیتیکی ایالات متحده را افزایش میدهد. در مناطقی که از فقر انرژی رنج میبرند، مانند کشورهای جنوب صحرای آفریقا، آمریکای لاتین و جنوب آسیا، صادرات انرژی آمریکا میتواند به عنوان ابزاری برای دیپلماسی و توسعه عمل کند. کاهش قیمت انرژی داخلی همچنین شرکتها را برای گسترش فعالیت در ایالات متحده ترغیب میکند و جدایی ما از چین و احیای تولید آمریکا را تسهیل میکند.
پیروی از سیاستهای زیست محیطی از نظر اقتصادی و راهبردی مناسب نیست
پیامدهای بینالمللی سیاستهای جدید انرژی آمریکا فراتر از تجارت است. ایالات متحده با رد کردنِ سنتِ انتشار صفر خالص که نخبگان غربی را درگیر خود کرده است، در حال تعیین استاندارد جدیدی است. با شتاب گرفتن رشد آمریکا تحت یک رژیم طرفدار انرژی، سایر کشورها مجبور خواهند شد سیاستهای خود را مورد بازنگری قرار دهند یا با خطر رکود اقتصادی مواجه شوند. سابقه روشن است: وقتی رئیس جمهور ریگان در سال ۱۹۸۶ بالاترین نرخ مالیات نهایی را کاهش داد، سایر کشورهای توسعهیافته نیز از او پیروی کردند. تنها در سال ۱۹۸۸، بریتانیا، کانادا، ژاپن و نیوزیلند همگی کاهشهای مالیاتی قابل توجهی را برای حفظ رقابتپذیری اعمال کردند.
پایه تولید اروپا در حال حاضر تحت فشار قوانین انتشار صفر خالص در حال فرسایش است. آلمان، که زمانی یک قدرت صنعتی بود، در حال از دست دادن مشاغل است زیرا مقررات اقلیمی و واردات ارزان خودروهای برقی چینی، بخش خودروسازی آن را تضعیف میکند. درس عبرتی آشکار در این زمینه وجود دارد: سیاستهای زیستمحیطی که هزینهها را افزایش میدهند و حزب کمونیست چین را توانمند میسازند، نه تنها از نظر اقتصادی نادرست هستند، بلکه از نظر استراتژیک خطرناک هستند. اکنون سوال این است که آیا اتحادیه اروپا و بریتانیا میتوانند تغییر مسیر دهند یا خیر. اگر آنها همچنان به قوانین سختگیرانهی صفر خالص پایبند بمانند، در مقایسه با ایالات متحده در حال ظهور، با خطر رکود، افزایش بیکاری و افزایش نابرابری در استانداردهای زندگی مواجه خواهند شد.
تسلط بر انرژی یک شعار نیست – بلکه سنگ بنای قدرت ملی است. این امر زیربنای تابآوری اقتصادی، تقویت اتحادها و بازدارندگی در برابر دشمنان است. در جهانی که انرژی هم یک کالا و هم یک سلاح است، ایالات متحده نمیتواند کنترل را به رژیمهایی که ارزشهای آن را قبول ندارند، واگذار کند. ایالات متحده با در پیش گرفتن استراتژیای که ریشه در فراوانی، حاکمیت و آیندهنگری استراتژیک دارد، نه تنها اقتصاد خود را تقویت میکند، بلکه آیندهی خود و متحدانش را نیز تضمین میکند.
منبع: اندیشکده بنیاد هریتج
انتهای پیام/ انرژی