به گزارش مسیر اقتصاد برقراری ارتباط مؤثر و مفید با کشورهای جهان یکی از الزامات هر کشوری است و درصورتی که به درستی مدیریت و هدفگذاری شود، میتواند مزایای زیادی برای کشور داشته باشد. اما در این میان رویکرد حاکم بر تعاملات تجاری و سیاسی با دیگر کشورهای جهان از اهمیتی ویژه برخوردار است.
در واقع لازم است مسئولین سیاست خارجی و روابط تجاری کشور با رویکرد قدرتمندانه و دقیق به سراغ تعامل با دیگر کشورهای جهان بروند، تا بتوانند بیشترین منفعت را از تعاملات تجاری خارجی نصیب کشور نمایند.
در طول تاریخ نظریههای متعددی از سوی کشورها برای تعامل با دیگر کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است. برخی از این نظریهها به دلیل عدم کارایی به فراموشی سپرده شده و برخی دیگر نیز توانستهاند تا به امروز به حیات خود ادامه دهند.
در روابط بین الملل امروز دنیا، نظریههای سنتی مانند نظریه «همگرایی» و «وابستگی متقابل» که رفتار و روابط دولتها را مطابق فرضیه همکاری تبیین میکنند، برخلاف گذشته کمتر مورد استفاده قرار میگیرند؛ زیرا عرصهی روابط بین الملل در شرایط کنونی عرصه مبارزه برای کسب منافع بیشتر است.
نظریه «همگرایی» بر این باور استوار است که کشورهای جهان به دلیل نیازی که به یکدیگر دارند، خواسته یا ناخواسته به سمت همکاری با یکدیگر سوق پیدا میکنند؛ چراکه منافعشان اینطور ایجاب مینماید. این نظریه قدمتی طولانی دارد اما در زمان حاضر تنها به عنوان یک شعار در برقراری روابط دوجانبه استفاده میشود و عملا هیچ کشوری بدون برنامه مشخص و صرفا به دلیل همگرایی، پای میز مذاکره با دیگر کشورهای جهان نمینشیند. در واقع درحال حاضر این کشورها هستند که با اراده و خواست خود روابط تجاری خود را شکل میدهند و همگرایی را ایجاد مینمایند.
نظریه «وابستگی متقابل» نیز بر این موضوع تأکید دارد که کشورهای جهان میتوانند با ایجاد یک رابطه برد-برد و تأمین نیازهای طرف مقابل، یکدیگر را به خودشان وابسته نمایند تا از این طریق علاوه بر کسب منفعت، برقراری رابطه دوجانبه را برای مدتی طولانی تضمین نمایند.
این نظریه برخلاف نظریه همگرایی، در دنیای امروز نیز بسیار کاربرد دارد، اما تنها در مواقعی به کار میرود که کشورها بتوانند یک همکاری دوجانبه برد-برد با یکدیگر طراحی نمایند و هردو طرف از برقراری رابطه منتفع گردند. بنابراین یکی از پیشنیازهای لازم برای موفقیت این نظریه، وجود حسن نیت در هر دوطرف مذاکره و معامله است.
اما چنانچه در صحنه بینالملل امروز قابل مشاهده است، در بسیاری از موارد یا ایجاد چنین شرایطی برای کشورها ممکن نیست و یا حتی در مواردی که امکان برقراری روابط دوجانبه برد-برد وجود دارد، حسن نیتی بین طرفین حاکم نیست و هریک از طرفین تنها به فکر حداکثرسازی منفعت خود است. این مسئله موجب شده است مذاکرات تجاری و سیاسی در بسیاری از موارد با بن بست مواجه شود و بدون نتیجه خاتمه یابد.
برای مثال میتوان به مذاکرات تجاری اتحادیه اروپا با آمریکا و کانادا اشاره کرد که بعد از گذشت چندین سال مذاکره، همچنان چشم انداز مثبتی در رسیدن به یک توافق پیش روی این معاهدههای تجاری قرار ندارد.
در میان نظریههای جدیدتر در زمینه روابط بینالملل، «نظریهی بازیها» که ابداع آن را به فون نویمن مجارستانی نسبت میدهند، در تحلیل شرایط کنونی جهان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. نویمن بر اساس راهبردهای موجود در یک بازی ویژه مانند شطرنج توانست در خلال جنگ سرد، کنشهای میان دو کشور آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی را با در نظر گرفتن آنها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدلسازی کند.
براساس این نظریه عرصه روابط میان دولتها مانند صفحه شطرنج است و دولتها و دولتمردان بهمثابه بازیگرانی هستند که در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و برد و باخت در اینبازی، بستگی به آمادگی، مهارت، حدس نزدیک بهواقع، اطلاعات، پیشبینی حرکتهای بعدی طرف مقابل و تشخیص درست منافع دارد.
هر بازيگر در اين صحنه هدفي را دنبال ميکند و در معاملات و بده و بستانهاي بين کشورها امتيازاتي به دست آورده و در مقابل، از برخي اهداف خود چشمپوشي ميکند. در واقع هر کشوری بنا دارد منافع بیشتری بدست آورد و امتیازات کمتری بدهد و در واقع منافع خود را حداکثر نماید.
امروزه نظریه بازیها را شاخهای از ریاضیات کاربردی میدانند. نظریه بازیها در تلاش است با استفاده از قواعد ریاضی در شرایطی که موفقیت فرد در انتخاب کردن وابسته به انتخاب دیگران است، بهترین اقدام ممکن را تعیین نماید. اما این نظریه در بسیاری از شاخههای علوم همچون مدیریت، بازاریابی، زیستشناسی، علوم سیاسی، علوم کامپیوتر و فلسفه مورد استفاده قرار میگیرد.
با اینحال کاربرد اصلی این نظریه در علم اقتصاد متبلور است. یکی از الزامات اساسی در طراحی و اعمال سیاستهای اقتصادی، پیشبینی عملکرد بازیگران عرصه اقتصاد است. عرصه اقتصاد عرصه حضور بازیگران زیادی است که هرکدام از آنها ممکن است واکنشهای متفاوتی به سیاستهای جدید داشته باشند. بنابراین استفاده از نظریه بازیها در اقتصاد میتواند موجب بهبود در طراحی و پیادهسازی سیاستهای اقتصادی گردد. در بین شاخههای علم اقتصاد نیز، روابط بینالملل بیش از دیگر شاخهها از نظریه بازیها استفاده مینماید.
بنابراین میتوان گفت دو نظریه وابستگی متقابل و نظریه بازیها در روابط بینالملل امروز جهان جایگاهی مهم و ویژه دارند و ایران نیز میتواند در مورد هریک از روابط تجاری خود از این دو نظریه استفاده نماید.
کاش یه مقدار وارد فضای ایران هم میشدید و این که از برجام چیزی برای ما در نمیاد و باید به سمت قراردادهای تجاری دوجانبه باید بریم
دریادداشت های بعدی انشاالله
متن خیلی کلی بود