۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

رهبر معظّم انقلاب: علاج برون رفت از مشکلات کشور «اقتصاد مقاومتی» است.

شناسه: ۱۴۵۸۵۳ ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۰ دسته: تجارت و دیپلماسی
۰

آمریکا برای تداوم هژمونی خود در جهان، از طرفی به مقابله و جلوگیری از پیشرفت رقبایی همچون چین و روسیه نیاز دارد و از طرف دیگر باید تسلط خود را بر اروپا حفظ کند که این امر در شرایط کنونی حاکم بر اقتصاد جهان، مستلزم صنعت زدایی از این قاره است. این سیاست از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما در آمریکا آغاز شد و اکنون توسط جو بایدن تداوم یافته است.

به گزارش مسیر اقتصاد قبل از پایان اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، امپریالیسم آمریکا از مستعمرات اروپایی خود (که «متحدان» نامیده می‌شوند) برای فراهم کردن پایگاه‌های نظامی (مکان‌هایی برای استقرار سربازان و سلاح‌ به منظور گسترش بیشتر امپراتوری) و به‌عنوان بازاری برای کالاهای ساخت ایالات متحده، استفاده می‌کرد. با وجود پایان تهدید شوروی و تصویب قانون اساسی دموکراتیک، وجود پایگاه‌های نظامی همچنان اولویت اصلی ایالات متحده بود. این اتحاد نظامی اروپا و ایالات متحده، در قالب ناتو، نشان داد و در واقع ثابت کرد که آمریکا امپریالیست بوده و پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی به امپراتوری مسلط بر جهان تبدیل شده است. اما پس از آن زمان (۱۹۹۱)، اولویت دوم واشنگتن یعنی استفاده از اروپا به عنوان بزرگترین بازار برای کالاها و خدمات ایالات متحده، کاهش و صنعت‌زدایی از اروپا آغاز شد.

افزایش اهمیت صنعت نظامی‌گری ایالات متحده

در ۹ اکتبر ۲۰۱۸، بانک فدرال رزرو سنت لوئیس مطلبی با عنوان «درک ریشه‌های کسری تجاری ایالات متحده» را منتشر و به سه نکته کلیدی در آن اشاره کرد: ۱-تغییرات عمیق اقتصادی در کسری تجاری ایالات متحده و کاهش اشتغال در بخش تولید نهفته است ۲- نقش دلار آمریکا به عنوان یک ارز ذخیره بین المللی به تامین مالی مصرف داخلی کالاهای وارداتی کمک کرده است. ۳- بهره وری نیروی کار و تغییر مزیت نسبی به سمت کشورهای در حال توسعه، باعث از دست رفتن مشاغل تولیدی می‌شود. مشاغل تولیدی ایالات متحده به مکان‌هایی مانند چین منتقل می‌شوند، نه به کشورهایی مانند آلمان. چون با کاهش هزینه‌های نیروی کار تولید در کشورهای توسعه نیافته، به ثروت صاحبان شرکت‌های بین‌المللی آمریکا می‌افزاید. اما سلاح‌های آمریکایی همچنان جزو مشاغل تولیدی ایالات متحده بودند که به مکان‌هایی مانند آلمان منتقل شدند، نه به کشورهایی مانند چین. باید توجه داشت که آلمان کشور تابع ایالات متحده بوده اما چین یک کشور هدف ایالات متحده است.

همان مطالعه همچنین شامل این بخش کلیدی بود که ریچارد نیکسون، آمریکا را از استاندارد طلا خارج و با استاندارد نفت سعودی‌ها جایگزین کرد. بنابراین، سیستم پولی بین‌المللی کنونی مبتنی بر دلار آمریکا به‌ عنوان ارز ذخیره‌ی غالب جهانی و اوراق بهادار دولتی ایالات متحده به‌عنوان پرتقاضاترین ذخیره‌سازی ارزش است. اگر سیستم برتون وودز -مبتنی بر طلا- برقرار بود، توانایی ایالات متحده برای انتشار مقادیر نجومی دلار آمریکا و اوراق خزانه به عنوان جایگزینی برای طلا در بازار جهانی به شدت محدود می‌شد و تجارت ایالات متحده بسیار متعادل‌تر بود.

اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نظامی‌سازی شدید اقتصاد آمریکا و در نتیجه اهمیت فزاینده آن باعث شد تا مشاغل تولیدی نظامی بر بازار مستمر و مهم اروپایی تکیه دارند. البته بسیاری از خریداران اصلی تسلیحات آمریکایی در خاورمیانه بودند که دومین مرکز سودرسان خارجی برای سازندگان تسلیحات آمریکایی است. اما جنگ در اوکراین که باراک اوباما آن را آغاز کرد، جنگ سرد را به سلطه تجارت تسلیحات بازگرداند. باید توجه داشت که آمریکا نمی‌تواند تسلیحات مستقر در اروپا را به چین بفروشد چون ناتوی آمریکا بعنوان یادگار جنگ سرد، اروپایی-آمریکایی بود نه چینی-آمریکایی. در نتیجه، واشنگتن نیاز داشت که تسلط خود را بر دولت‌های اروپایی بیش از پیش افزایش دهد؛ بنابراین باید رفتار جسورانه‌تری مانند عملیات مشترک آمریکا و بریتانیا برای منفجر کردن خطوط لوله نورد استریم یا تبعیت از تحریم‌های ثانویه واشنگتن علیه روسیه و ایران انجام شود.

اهداف بایدن از صنعت‌زدایی اروپا

در حالی که واقعه ۱۱ سپتامبر قانون اضطراری آمریکا و افزایش فروش تسلیحات را «توجیه» کرد، از سوی دیگر به عنوان بهانه‌ای برای ادامه امپراتوری رو به افول این کشور بود. بنابراین، هنگامی که باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ به قدرت رسید، بلافاصله به سمت اهداف قدیمی جنگ سرد، برنامه ریزی‌ها و سیاست‌های ضد روسیه و چین تغییر جهت داد. در همین راستا، به دنبال سرنگونی یانوکویچ، رئیس‌جمهوری پیشین اوکراین و رهبری کشورهای دوست روسیه یا چین مستلزم آن بود که او و جو بایدن اروپا را وادار به تبعیت از سیاست‌های ضد روسیه و چین کنند. در نتیجه، واشنگتن نیاز به تقسیم جهان و ایجاد جنگ سرد دیگر بدون نیاز به بهانه ایدئولوژیک (ضد کمونیستی) داشت. تنها راه برای انجام این کار، صنعت‌زدایی از اروپا است که در حال حاضر اتفاق می‌افتد. براین اساس، اروپا بیشتر به جمهوری‌های موز آمریکا تبدیل شده و دولت بایدن مصمم به دور کردن مشاغل تولیدی از این قاره است.

بسیاری از اسناد سیاستی دولت ایالات متحده و اندیشکده‌های آن که بر تداوم و گسترش هژمونی جهانی ایالات متحده تاکید دارند، باور به دیدگاه بازی حاصل جمع صفر آمریکا دارند یعنی برای موفقیت ایالات متحده، رقبا یا همان دشمنان باید شکست خورده و دیگر کشورها نیز باید همچنان تحت سلطه آمریکا باشند. ایالات متحده با اروپا (به غیر از روسیه) به عنوان دشمن رفتار نکرده، یا آنها را با بمب تهدید نمی‌کند اما با آنها به عنوان «متحدان» یا ملت‌های دست نشانده رفتار می‌کند تا از آنها برای حمله نهایی برای شکست دادن «رقبا» استفاده شود. این مستلزم برخورد با اروپا به عنوان جمهوری‌های موز، به ویژه از نوع نظامی است. (جمهوری موز یا جمهوری موز‌فروش، اصطلاحی سیاسی است در مورد کشورهایی که از نظر اقتصادی تک‌محصولی هستند و در سیاست آنها یک گروه کوچک فاسد و پول‌دار و مستبد حاکمیت می‌کنند)

منبع: اورینتال ریویو

انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.