مسیر اقتصاد/ همزمان با قدرت گرفتن مجدد طالبان در افغانستان، تحلیلهای ضد و نقیضی در خصوص مواجهه چین و طالبان مطرح شد. در همین راستا، خوشبینانهترین تحلیلها نیز گاه از احتمال عدم شناسایی قانونی (دو ژور) حکومت طالبان توسط دولت چین، حداقل تا زمان رسیدن به ثبات کامل سخن به میان آوردند. با این حال، مواجهه چین با طالبان بر خلاف بسیاری از تحلیلها بود و این نوع برخورد، قابل تأمل به نظر میرسد.
وعده اجرای ابتکار «کمربند، راه» در افغانستان
چین را میتوان یکی از نخستین کشورها در شناسایی طالبان به عنوان دولت جدید افغانستان به حساب آورد. آمادگی چین برای شناسایی طالبان، حتی پیش از تسلط کامل این گروه بر افغانستان توسط مقامات رسمی چین اعلام شد و مذاکراتی نیز میان مقامات دولتی چین و نمایندگان طالبان انجام گرفت.[۱]
علاوه بر آن، دولت چین از آمادگی برای اجرای پروژههای زیرساختی در افغانستان، ذیل ابتکار «کمربند، راه» سخن گفته و طالبان نیز بارها از همکاری با چین و حضور اقتصادی این کشور در افغانستان استقبال کرده است.[۲] سخنگوی طالبان، در همین راستا، یکی از موارد همکاری با چین و کشورهای منطقه را، مشارکت افغانستان در کریدور اقتصادی چین _ پاکستان (سیپِک) دانسته است.
مشابه چنین برخوردی را میتوان در مواجهه چین با کودتای اخیر میانمار نیز مشاهده کرد. در آنجا نیز چین ضمن ارتباط با «مینگ اونگ هلینگ» رهبر کودتای میانمار، از ادامه سرمایهگذاری چین در این کشور خبر داد. با این حال، تجربه تاریخی عملکرد اقتصادی چین در دیگر کشورها نشان داده که مهمترین مولفه برای حضور چین در یک کشور خارجی، وجود امنیت لازم در کشور هدف برای سرمایهگذاری است.
در این رابطه، سوریه نمونه خوبی است. در طول مخاصمه مسلحانه سوریه با گروههای تروریستی که پایه آن از سال ۲۰۱۱ گذاشته شد، با وجود نیاز این کشور به بسیاری از کالاها و تجهیزات، چین حاضر به پذیرش ریسک ورود به سوریهی درگیر جنگ نشد و برای سالها روابط اقتصادی خود با سوریه را کاهش داد.
در خصوص افغانستان نیز به نظر میرسد تا زمان متزلزل بودن وضعیت کشور و عدم وجود ثبات سیاسی و اقتصادی، اجرای پروژههای زیرساختی در افغانستان توسط چین، عملاً محقق نخواهد شد.
اهداف چین از همکاری با طالبان
به عنوان نخستین هدفی که چین در تعامل با طالبان دنبال میکند، میتوان از تلاش برای عدم شکلگیری ارتباط میان طالبان و گروههای افراطی حاضر در غرب چین از جمله «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» نام برد. مقامات چین در موارد متعددی از طالبان خواستهاند که دور سازمانهای تروریستی منطقه _ مشخصاً جنبش اسلامی ترکستان شرقی _ را خط بکشد و ضمن سرکوب آنها، به دنیا اطمینان بدهد که نمیخواهد با آنها ارتباط داشته باشد.
دومین هدف چین از حضور در صحنه و تعامل با طالبان را میتوان تسلط بر بازار دارای کمبود افغانستان دانست. این هدف در میان مدت میتواند با همکاریهای بیشتر تجاری، به تسلط چین بر اقتصاد افغانستان و تکمیل پازل منطقهگرایی این کشور منتهی شود؛ اقدامی که در صورت تحقق، اقتدار بیشتر چین و شرکای این کشور و نیز انزوای بیشتر هند در منطقه را به همراه خواهد داشت.
در پایان به نظر میرسد بهترین تعبیری که میتوان برای نوع مواجه چین با طالبان بیان کرد، «کجدار و مریز» است. چین در حال رصد کنشگری طالبان به عنوان یک شریک سیاسی، اقتصادی جدید در منطقه است و واکنشهای بعدی خود را نیز بر اساس اقدامات طالبان تعیین خواهد کرد.
پینوشت:
[۱] تجارت نیوز، شماره مطلب: ۵۷۲۵۵۸؛
[۲] خبرگزاری فارس، شماره خبر: ۱۴۰۰۰۶۱۳۰۰۰۰۴۹
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی