مسیر اقتصاد/ این نوشتار به وُسع خود می كوشد به دو سوال كه ارتباط تنگاتنگ با یكدیگر دارند پاسخ دهد و تا حد امكان به مفهوم پردازی كالای ایرانی بپردازد.
یكی از سوالات رایج در بحث حمایت از كالاهای داخلی این است كه مگر می شود همه كالاها را در داخل كشور تولید كرد؟ و آیا اساساً چنین امری حتی اگر ممكن باشد معقول هم هست؟ پس داستان مفاهیم استراتژیكی نظیر مزیت رقابتی چه می شود؟
برخی دیگر از تحلیل گران كه آشنایی اجمالی با تاریخ عقاید اقتصادی و مباحث اقتصاد سیاسی بین الملل دارند نیز هرگونه سیاست حمایت از توسعه اقتصاد داخلی را در دسته سیاست های ملی گرایانه و به عبارت دیگر مركانتلیستی جای می دهند و با همان استدلال های اقتصاد كلاسیك آدام اسمیتی، این سیاست ها را زیر سوال برده و چنین توصیف می كنند كه سیاست های اقتصاد مقاومتی نیز مركانتلیستی بوده و منسوخ است و معلوم است كه سیاست های اقتصادی كشور مربوط به چند قرن پیش در اروپاست و خود غرب هم به این جمع بندی رسیده است كه دوران چنین سیاست هایی به سر آمده است.
در نتیجه «سیاست های بازار آزاد» را تجویز می كنند. پس سوال دوم این است كه آیا چنین تحلیل و تجویزی قابل اتكاست یا خیر؟
آیا حمایت از کالای داخلی سیاستی مرکانتیلیستی است؟
سیاست های مركانتلیستی كه بعد از دوران فئودالیسم در اروپا رواج یافت، در پی مثبت كردن تراز تجاری دولت های ملی (=كشورها) بود و می كوشید با محوریت سوداگری و تجارت، به افزایش حجم طلا و نقره در خزانه دولت پرداخته و این ابزار را مهم ترین لازمه حفظ امنیت كشور می دانست.
از آنجا كه این سیاست ها بر پایه انباشت حداكثری طلا و نقره صورت می گرفت و با توجه به محدودیت حجمی این دو فلز گرانبها، موجب شكل گیری جنگ ها و مستعمره سازی های فراوان شد و از سوی دیگر فساد سیستمی ناشی از واگذاری برخی از امتیازات واردات و صادرات كالاها به درباریان، زمینه فروپاشی آن را فراهم ساخت و در نتیجه با انقلاب صنعتی در بریتانیا، مركانتلیسم به حاشیه رفت.
با این توضیح كوتاه، باید گفت كه نمی توان فقط به سبب شباهت در برخی از گزاره های سیاست های اقتصاد مقاومتی با سیاست های مركانتلیستی، این دو را مطابق دانست چه اینكه سیاست های اقتصاد مقاومتی درون زا و برون نگرند، دانش بنیان هستند، رویكرد مردمی دارند و بر پایه عدالت شكل می گیرند كه بسیاری از این ویژگی ها در سیاست های مركانتلیستی، حتی طرح هم نمی شوند چه برسد به اینكه پیگیری شده باشند!
در پاسخ دیگری به این سوال باید گفت كه تجربه كشورهای صنعتی موفق امروز دنیا از جمله آلمان، ژاپن و حتی ایالات متحده امریكا در صد سال گذشته به صورت آشكاری، سیاست های حمایت از محصولات داخلی و صنایع ملی را تائید می كند؛ به گونه ای كه گاه سخت گیری های صورت گرفته در این زمینه در این كشورها در آن زمان، تعجب انسان را بر می انگیزد.
کدام کالا ایرانی است؟
ابتدا باید به یك نكته اشاره كرد كه منظور از كالا همان محصول است؛ لذا می تواند اعم از كالای ملموس و یا خدمت باشد و دامنه خدمات كه اتفاقا حجم عظیمی از اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است در این دایره قابل تحلیل و بررسی است.
هر كالایی دارای یك شبكه تامین گسترده است و از ایده پردازی اولیه كه بر پایه اصول علمی و مهندسی طراحی محصول، فرموله كردن و طراحی آزمایشگاهی، ساخت نمونه های واقعی و توسعه تجارب محصول، فرآیندی كامل را طی می كند و طبیعتاً طی این فرآیند، مراحلی نظیر ایجاد نشان(برند) تجاری، مالكیت معنوی و … را نیز در بر می گیرد.
اولین و آشكارترین بُعد در تحلیل چیستی كالای ایرانی، جنبه اقتصادی و ارزآوری آن است. و در پاسخ به این سوال كه چه كالایی، ایرانی است می توان همان شبكه تامین را در نظر گرفت، هر چقدر ارزآوری مستمر (و نه موقتی و مقطعی!) بیشتری در طول تولید و فروش از یك كالا عاید ایران شود، آن كالا ایرانی تر است!
به عبارت دیگر، اگر كل زنجیره ایده تا محصول و نشان تجاری و مالكیت معنوی آن محصول، ایرانی باشد طبیعتاً می توان آن كالا را كاملا ایرانی دانست ولی اگر مالكیت معنوی آن كالا خارجی است یا فقط در ایران سر هم بندی (مونتاژ) می شود، بخشی از آن كالا، ایرانی است.
گاهی این شبهه طرح می شود كه كارگران فلان شركت، ایرانی هستند پس طبیعی است كه آن كالا هم ایرانی است! در پاسخ به این شبهه باید گفت كه بیشترین عایدی مالی یك شركت مربوط به نشان تجاری و مالكیت معنوی آن است و دستمزد كارگر و گروه عملیاتی در مقایسه با حجم انبوه عایدات مالی آن، بسیار اندك است هر چند می توان، این كالا را نیز در دسته كالاهای ایرانی جای داد ولی طبیعتاً در آن سوی طیف قرار خواهد گرفت.
یكی از نمونه های این رویكرد را می توان درباره شركت های اكتشاف و تولید نفت و گاز (E&P) ملاحظه كرد؛ رویكردی كه بعد از ایجاد نشان تجاری توسط این شركت ها دنبال می شود این است كه توسعه دانش فنی و تجهیزات را به شركت های كوچك می سپارند و خود به امر مدیریت فرآیند اشتغال دارند و در قراردادهای بین المللی نفتی نیز، شركت های كوچك مجبورند محصولات خود را به این شركت های مطرح بفروشند لذا هم ریسك توسعه فناوری را می پذیرند و هم در نهایت سهم اندكی از عایدات مالی را دریافت می كنند.
سه بعد حمایت از کالای ایرانی
در كنار آنچه ذیل دو سوال «آیا باید همه نوع كالایی در ایران تولید شود؟» و «چه كالایی ایرانی است؟» بیان شد، می بایست به سه بُعد راهبردی، اجتماعی-فرهنگی و واسطه ای این امر نیز اشاره شود و بدون در نظر گرفتن این سه بُعد، این تحلیل ناقص خواهد بود.
الف) بُعد راهبردی: درباره برخی از محصولات (اعم از كالای ملموس و خدمات)، نمی توان فقط و فقط به بُعد اقتصادی توجه كرد چرا كه اهمیت راهبردی این محصولات به گونه ای است كه حتی در شرایطی كه محصولات تولید داخلی دارای كیفیت كمتر و قیمت بالاتری نسبت به محصولات مشابه باشند، سیاست های دفاعی و راهبردی كشور ایجاب می كند كه از این محصولات حمایت كند.
مواردی نظیر خودكفایی در تولید بنزین (یا سوخت های حیاتی دیگر)، خودكفایی در گندم (یا مواد غذایی) و موارد مشابه از این بُعد، قابل تحلیل هستند.
ب) بُعد اجتماعی- فرهنگی: واردات برخی از محصولات در كشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعتماد به نفس ملی را از بین می برد و هر چند از جنبه های عایدی اقتصادی فردی قابل توجیه است ولی در نهایت به سبب تضعیف اعتماد به نفس و روحیه ملی، خطری بزرگ برای كشور محسوب می شود.
برخی از وسایل پلاستیكی منزل، اسباب بازی و … كه به صورت گسترده از كشورهایی نظیر چین وارد كشور می شوند هر چند از نظر اقتصادی برای یك فرد قابل دفاع است ولی در بعد جمعی باعث تعطیلی، بسیاری از شركت هایی می شود كه به تولید چنین محصولات ساده ای اشتغال داشتند محصولاتی كه هم از نظر مواد اولیه، هم از نظر دانش فنی و هم از نظر فروش گسترده در كشور، شرایط بسیار مناسبی را دارا هستند.
ج) بُعد واسطه ای: دانش و فناوری رویكردی انباشتی دارند به این معنا كه توسعه دانش به صورت تدریجی و انباشتی صورت گرفته و رویكردی پلكانی در آن حاكم است. اگر زمینه ساخت برخی از تجهیزات و سخت افزارهای ساده در كشور فراهم نشود بستر توسعه سایر سطوح و اجزای فناوری نیز ایجاد نمی شود (البته به این معنا نیست كه می بایست همه تجربه بشری را در توسعه فناوری تكرار كرد و به معنای اختراع چرخ از اول هم نیست!).
در زمینه برخی از حوزه های خدماتی نظیر فضای مجازی و توسعه پیام رسان های داخلی نیز، این بُعد قابل بررسی است.
حمایت از كالای ایرانی، حمایت همه جانبه از فرهنگ تا اقتصاد ایرانی است و به بیان دیگر حمایت از كالای ایرانی یعنی ساخت ایران به معنی اتم و اخص كلمه! همانگونه كه رشد و سازندگی حركتی تدریجی و مستمر و گاه با فراز و نشیب است پس حمایت از كالای ایرانی نیز با دشواری ها و ملاحظات فراوانی همراه خواهد بود و نمی توان انتظار تغییر یكباره داشت!