۲۷ دی ۱۴۰۳

رهبر معظّم انقلاب: علاج برون رفت از مشکلات کشور «اقتصاد مقاومتی» است.

شناسه: ۲۰۰۵۵۶ ۲۷ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰ دسته: دولت و حکمرانی نام نویسنده: علی نصیری اقدم؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
۰

مفهوم «حمایت از بازار» در اقتصاد متعارف بر اساس دو قضیه کلیدی استوار است که ادعا می‌کند بازار رقابتی به تخصیص کارا و خنثی نسبت به توزیع درآمد منجر می‌شود. با این حال، شواهد تجربی نشان می‌دهند که بازار می‌تواند نابرابری را تشدید کرده و بر تخصیص کارآمد منابع تأثیر منفی بگذارد. مثال‌هایی از تاریخ، مانند کشت کتان پس از آزادی بردگان، نشان می‌دهند که محدودیت‌های بازار اعتبار می‌تواند فرصت‌های اقتصادی را برای افراد فقیر محدود کند و در نتیجه نابرابری را افزایش دهد.

مسیر اقتصاد/ در اقتصاد متعارف «حمایت از بازار» معمولاً حول دو گزاره کلیدی شکل می­‌گیرد که به قضایای اول و دوم رفاه شهرت یافته‌­اند. طبق قضیه اول اقتصاد رفاه «تعادل بازار رقابتی کاراست». یعنی، اگر دولت از شکل­‌گیری رقابت در بازار پشتیبانی کند و از دخالت در بازار دست بر دارد بهترین نتایج از حیث تخصیص منابع حاصل می­‌شود.

آیا بازار رقابتی نسبت به توزیع درآمد در جامعه خنثی است؟

در واکنش به این انتقاد که نتایج بازار رقابتی می­‌تواند ناکارآمد باشد، چنین پاسخ داده شده است که بازار نسبت به توزیع درآمد محافظه کارانه عمل می­‌کند و اگر توزیع درآمد اولیه نابرابر باشد، توزیع درآمد پس از تخصیص هم نابرابر خواهد بود. لذا تنها کاری که لازم است برای بهبود نتایج بازار از حیث انصاف و عدالت انجام شود، قرار دادن اقتصاد در نقطه شروع مناسب از طریق وضع مالیات­های یکجا و پرداخت­های انتقالی است.

بر این اساس، قضیه دوم اقتصاد رفاه مدعی است که «هر تخصیص کارای پارتویی (که بنا بر یک معیار هنجاری عادلانه است) می­‌تواند نتیجه یک بازار رقابتی باشد.» ادعای کلیدی این است که خود بازار فی نفسه نابرابری را کم یا زیاد نمی­‌کند و از این منظر بازار رقابتی نسبت به توزیع درآمد در جامعه خنثی و محافظه کار است.

حال سؤال این است که آیا این ادعا درست است و فرآیند بازار تأثیری در توزیع درآمد در جامعه ندارد و آیا توزیع درآمد نابرابر نمی­‌تواند کارایی تخصیص منابع را تحت تأثیر قرار دهد؟ شواهد تجربی و مدل­های نظری نشان می­‌دهند که نه تنها بازار نسبت به توزیع درآمد محافظه کار نیست و نابرابری را تشدید می­‌کند بلکه در این فرآیند، از هدایت منابع به سمت تخصیص کارآمد ناتوان است.

مثالی از ناتوانی بازار در تخصیص کارآمد منابع

برای این موضوع چند مثال کلاسیک وجود دارد. یکی از آنها مربوط به توسعه کشت کتان پس از تصویب قانون آزادی بردگان در ایالات متحده است. کشت کتان با وجود این گوی سبقت را از کشت ذرت (به عنوان کشت رقیب) می­‌رباید که قیمت ذرت نسبت به کتان رو به افزایش بود و تولید کنندگان باید با افزایش تولید ذرت، به آن واکنش نشان می­‌دادند. همچنین، در این دوره شواهدی از تغییر فناوری به چشم نمی­‌خورد. لذا این پرسش مطرح است که چرا واقعاً در این دوره کشت کتان نسبت به کشت ذرت تا ۵۰ درصد افزایش پیدا کرد؟

یک پاسخ به محدودیت­های ناشی از بازار اعتبار بر می­‌گردد. بردگانی که آزادی خود را به دست آورده بودند و روی زمین به صورت سهم بری کار می­‌کردند، باید امور خود را از شروع سال زراعی تا برداشت محصول و فروش آن مدیریت می­‌کردند تا اولاً زنده بمانند و ثانیاً موفق به تأمین بذر و سایر نهاده‌­های لازم برای کشت محصول شوند. برای این کار باید وام می­‌گرفتند. اما بازرگانان محلی اعطای وام به ایشان را به کشت کتان منوط کرده بودند؛ چرا؟ به این دلیل که بردگان سابق دارایی نداشتند تا به عنوان وثیقه نزد بازرگان قرار دهند. لذا برای امکان پذیر شدن اعطای وام، سیستمی با عنوان «تصرف محصول» توسعه پیدا کرده بود که مطابق آن بازرگان محلی شرط می­‌کرد پس از برداشت محصول ابتدا او سهمش را بر دارد و بعد زارعِ سهم‌بر به عواید کشتش دست پیدا کند. با توجه به برقراری این سیستم، بازرگانان شرط می‌­کردند که کشاورز محصولی را کشت کند که در بازاری متشکل قابل فروش باشد، فساد پذیر نباشد و به راحتی انبار شود. و آن محصول کتان بود و نه ذرت.

با اینکه بازار اعتبار به ظاهر رقابتی بود و ورود و خروج از آن کم هزینه بود، ولی کشاورزان نمی­‌توانستند در نرخ رایج قرض بگیرند. آنهایی که وثیقه نداشتند مجبور می­‌شدند چیزی کشت کنند که قرض دهنده دیکته می­‌کند. لذا با اینکه در انتخاب کشت به ظاهر مختار بودند، در عمل امکان انتخاب نوع محصول را نداشتند. محققان نشان داده‌­اند که اگر کشاورزان می‌­توانستند خودشان نوع کشت را انتخاب کنند درآمدشان تا ۲۹ درصد افزایش پیدا می­‌کرد.

بازار رقابتی خود می‌­تواند مقوم نابرابری باشد و نسبت به توزیع درآمد خنثی نیست

این ۲۹ درصد درآمد اضافی چرا از بین رفت و نصیب کشاورزان نشد؟ به دلیل اینکه کشاورزان فقیر امکان ارائه وثیقه برای تأمین اعتبار در نرخ رایج بازار را نداشتند و کمبود ثروت، باعث می‌­شد ایشان یا از بازار اعتبار کنار گذاشته شوند یا با شرایطی سخت­تر به اعتبار دسترسی پیدا کنند. لذا، بازار اعتبار رقابتی، نه تنها موجب نمی‌­شد ارزش محصول تولیدی به حداکثر برسد بلکه باعث می­‌شد کشاورزان ثروتمند به فرصت­های بیشتر و کشاورزان فقیر به فرصت­های کمتر دسترسی پیدا کنند. یعنی، بازار رقابتی خود می‌­تواند مقوم نابرابری باشد و نسبت به توزیع درآمد خنثی نیست. مشابه همین داستان در خصوص کارکرد مؤسسات اعتبار سنجی در دوران مدرن موضوعیت دارد.

نقش عدم تقارن اطلاعات در بازار اعتبار

مدل­های اقتصادی نشان می‌­دهند که هر گاه بین طرفین بازار عدم تقارن اطلاعات وجود داشته باشد، واکنش­های کنشگران برای غلبه بر مسائل ناشی از عدم تقارن اطلاعات (کژ منشی و کژگزینی)، منجر به تخصیص­های نابهینه و مقوم نابرابری می­‌شود. بر این اساس، بازار اعتبار، پروژه­‌های بزرگتر و با بهره­‌وری کمتر را در نرخ­های بهره پائین تر برای ثروتمندان تأمین اعتبار می­‌کند ولی فقرای فاقد ثروت اولاً ممکن است از بازار اعتبار محروم شوند و ثانیاً اگر محروم نشوند با نرخ بهره بالاتر می‌­توانند پروژه­‌های خود را تأمین مالی کنند، و اگر در نرخ بهره برابر بخواهند پروژه‌­ای را تأمین مالی کنند، بهره­‌وری پروژه پیشنهادی باید به مراتب بالاتر باشد.

مطالب بالا گزارشی بود از فصل نهم کتاب «اقتصاد خرد: نهادها، رفتار و تطور» نوشته ساموئل بولز. جزئیات ریز و درشت دیگری در این خصوص مطرح است. اما دلالت اصلی بحث این است که بازار خنثی نیست و توزیع ثروت باید به گونه‌­ای انجام شود که افراد فقیر از بازار اعتبار و در نتیجه از اجرای پروژه در سایر بازارها محروم نشوند. محرومیت ایشان، هم به معنای عدم کارایی است، هم به معنای تشدید نابرابری.

انتهای پیام/ دولت و حکمرانی



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.