به گزارش مسیر اقتصاد بلوک بریکس متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی، به تدریج به عنوان یک اتحاد تجاری اقتصادی و مالی مهم ظاهر شده و نظم اقتصادی جهان تحت سلطه ایالات متحده را به چالش میکشد. از لحاظ تاریخی، ایالات متحده تسلط اقتصادی خود را از طریق نقش محوری در تجارت بینالملل و موقعیت دلار به عنوان ارز ذخیره حفظ کرده است. با این حال، تحولات ژئوپلیتیکی و اقتصادی اخیر، مانند انعطافپذیری روسیه در برابر تحریمهای غرب و تلاطم اقتصادی ایالات متحده پس از کووید-۱۹، آسیبپذیریهای اقتصاد ایالات متحده را نمایان کرده است. البته افزایش بدهی ملی و کسری بودجه این چالشها را بیشتر میکند. افزایش نفوذ بریکس، یک تهدید بالقوه برای تسلط دلار آمریکا است که میتواند پیامدهای شدیدی بر ثبات اقتصادی آمریکا و جایگاه جهانی آن داشته باشد.
افزایش بدهی ملی؛ پاشنه آشیل آمریکا در برابر بریکس
در فیلم پرومتئوس محصول ۲۰۱۲، یکی از شخصیتهای اصلی به طعنه میگوید: «چیزهای بزرگ شروع کوچکی دارند.» همین موضوع را میتوان در مورد بلوک تجاری در حال رشد اقتصادی و مالی بریکس استفاده کرد. بریکس مخفف «برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی» بوده و ریشه این اصطلاح مربوط به گزارش سال ۲۰۰۱ گلدمن ساکس در مورد اقتصاد کشورهای در حال توسعه میشود. هرچند بسیاری از کارشناسان غرب به این اصطلاح و ایده حمله کردهاند، اما بلوک بریکس از یک نظریه صرف در ذهن وال استریتنشینان قرن بیست و یکم حرکت و به تدریج در حال تبدیل شدن به یک خنجر مالی است که قلب سیستم اقتصادی تحت رهبری آمریکا را هدف قرار داده است.
چگونه آمریکا قلب تپنده اقتصاد جهانی شد؟
آمریکاییها در اواسط قرن بیستم موقعیت بینظیری را در تجارت بینالمللی به دست آوردند. پس از جنگ جهانی اول، ایالات متحده به یک طلبکار خالص از بقیه قدرتهای مستهلک جهان تبدیل شد. بر اساس نوشته پیتر هیچنز، در پایان جنگ جهانی دوم، واشنگتن زمان زیادی را صرف پاک کردن موقعیت مسلط امپراتوری بریتانیا در اقتصاد جهانی کرد. از آن موقع، ایالات متحده تداوم تسلط اقتصادی خود را در طول قرن بیستم با انزوا و مهار رقیب اصلی خود در جنگ سرد، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، تضمین کرد. زیرا اتحاد جماهیر شوروی که از نظر اقتصادی از سایر نقاط جهان جدا شده بود، نمیتوانست با آمریکاییها رقابت کند. علاوه بر این، ایالات متحده تبدیل ارز خود به عنوان ارز ذخیره اصلی را آغاز کرد.
همچنین، معامله نفت با دلار آمریکا بر قدرت آن افزود و چون فدرال رزرو میتوانست در زمان نیاز پول خود را چاپ کند، ایالات متحده در این روش تامین مالی نیز بیرقیب شد. باید توجه داشت که ایالات متحده تنها اقتصاد صنعتی پابرجا پس از جنگ جهانی دوم بود، یعنی تا بقیه جهان دوباره روی پاهای خود بایستد، ایالات متحده ۱۵ تا ۲۰ سال از رقابت اقتصادی بالقوه جلوتر بود.
همه این عوامل تضمین میکرد که تا زمان باقی ماندن ایالات متحده بر قدرت اقتصادی در سیستم جهانی، کسری بودجه بر آن اهمیتی نخواهد داشت. واشنگتن همچنین میتواند از جایگاه قدرتمند خود در سیستم مالی جهان برای ساخت ابزارهای مالی ویرانگر مانند تحریمها استفاده کند تا به کشورهای مقابل آسیب برساند. نهاد سیاست خارجی آمریکا نیز این امر را همواره اعمال میکند که تحریم علیه کشورهایی مانند ونزوئلا، ایران و کره شمالی در این راستاست. تفکر واشنگتن این بود که از اهرم اقتصادی خود برای فقیر کردن رقبای خود استفاده کند.
اشتباه واشنگتن در سوء استفاده از سلطه اقتصادی
با این حال سودمندی تحریمها در طول زمان مورد تردید قرار گرفته است. واشنگتن فکر میکرد که میتواند قدرتهای بزرگی مانند روسیه را تحریم کند، به طوری که از زمان حمله روسها به کریمه و ضمیمه آن در سال ۲۰۱۴، این سیاست را اعمال کرده است. البته، تحریمهای روسیه پس از حمله به اوکراین در سال ۲۰۲۲ سختتر شد. اما اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد، پس از پایان شوک اولیه تحریمهای غرب، اقتصاد روسیه نه تنها زنده ماند، بلکه در مواجهه با تحریمهای آمریکا رونق اقتصادی را تجربه کرد.
البته اقتصاد ایالات متحده با تلاطم خاص خود مواجه است. کووید-۱۹ و قرنطینههای جهانی متعاقب آن، زنجیرههای تامین شکننده را نابود کرد. همچنین، هر دو دولت ترامپ و بایدن درگیر غیرمسئولانهترین سطح هزینههای کسری در تاریخ آمریکا بودند، ابتدا برای مبارزه با رکود اقتصادی ناشی از قرنطینهها و سپس برای تحریک اقتصاد بیمار. در نتیجه، تورم و همچنین نرخ بهره افزایش یافت و آمریکاییهای طبقه متوسط (ستون فقرات اقتصاد آمریکا) پس از چهار سال از این وضعیت، هنوز در شرایط بسیار بدی قرار دارند.
این روندها باعث شد تا بقیه جهان به ویژه جنوب جهانی دریابد که هیچ راهی برای ادامه اقتصاد ایالات متحده وجود ندارد. در این میان، روسیه و چین از تمایل آمریکا برای استفاده از اهرم اقتصادی خود نه تنها علیه دولتهای دشمن، بلکه علیه قدرتهای بزرگ دیگر احساس خطر میکنند. از همین روی، بریکس به موضوعی فراتر از یک نام اختصاری ساده تبدیل شده است.
چالش بدهی ۳۵ هزار میلیارد دلاری ایالات متحده
مخالفان غربی استدلال میکنند که صرف نظر از هر اتفاقی، ائتلاف بریکس به رهبری چین و روسیه هرگز نمیتواند نظم اقتصادی تحت سلطه ایالات متحده را به چالش بکشد. اما اقتصاد ایالات متحده به اندازه کافی قوی به نظر نمیرسد. همچنین، بسیاری از کشورهای دیگر در جنوب جهانی نگران هستند که «سلاح دلار» علیه آنها مورد استفاده قرار گیرد، بنابراین به دنبال پوششی در برابر آن هستند.
در این شرایط، بدهی ملی ایالات متحده و کسریهای خارج از کنترل اهمیت بالایی دارد. با کسری ۱.۵ تریلیون دلاری در سال جاری، ۳۵ تریلیون دلاری بدهی کل و ۱ تریلیون دلاری پرداخت بهره در سال، اگر دلار آمریکا ارز ذخیره اولیه جهانی نباشد و یک رقیب واقعی برای ارز ایالات متحده وجود داشته باشد، کل سیستم مالی آمریکا رو به فروپاشی خواهد بود. پیروزی نهایی چین، روسیه و بسیاری از دشمنان آمریکا، در این است که با از بین بردن سلطه دلار آمریکا، اقتصاد ایالات متحده را به زانو درآورند. زیرا، با این روند چاپ و خرج پول برای پشت سر گذاشتن سال مالی غیرممکن میشود.
مایک مولن، دریاسالار نیروی دریایی ایالات متحده، به طعنه گفته که بدهی ملی این کشور بزرگترین تهدید امنیت ملی است. با وجود بار سنگین بدهیها و همچنین استفاده از موقعیت مسلط دلار بهعنوان ابزاری در برابر دیگر قدرتهای بزرگ، واشنگتن شرایطی را فراهم کرده تا بلوک بریکس را به هیولایی واقعی در دهههای آینده تبدیل کند. هنگامی که این اتفاق روی دهد، زندگی در ایالات متحده به سرعت تیره و تار شده و آمریکا یک شبه از یک ابرقدرت به یک قدرت متوسط در حال افول تبدیل میشود.
منبع: نشنال اینترست
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی