به گزارش مسیر اقتصاد نشست «متولی بازآفرینی قدرت ایران کیست؟» روز سهشنبه نهم دی ماه ۱۴۰۴، با حضور جمعی از اساتید و صاحبنظران این حوزه با میزبانی «بنیاد ایران پیشرفته» برگزار شد. این نشست، چهارمین نشست تخصصی از دوازدهمین همایش سالانه اقتصاد مقاومتی بود که در بازه آبان تا اسفندماه سال جاری با موضوع «نظم نوین جهانی؛ بازآفرینی قدرت ایران» در حال برگزاری است. در چهارمین نشست از این همایش چگونگی نقشآفرینی ایران برای تعیین جایگاه تازه در نظم نوین جهانی مورد بررسی قرار گرفت.
اسناد بالادستی در ایران فاقد کارایی واقعیاند
حسن چنارانی عضو هیئت علمی اقتصاد دانشگاه خوارزمی، در این نشست با انتقاد از کیفیت حکمرانی در ایران، گفت: ما در سه چهار موضوع انتهای فناوری و تکنولوژی که داریم و بلدیم همین است که مشاهده میکنیم. این موارد عبارتند از سندنویسی، ساختار درست کردن و توزیع بازی بین قوانین و اسناد و ساختارها؛ در این موارد کیفیت بسیار پایینی داریم و در بین کشورها وضعیت مطلوبی نداریم. وضعیت سندنویسی در ایران بههیچوجه رضایتبخش نیست. اسناد بالادستی کشور کارآمدی لازم را ندارند و عمدتاً در تثبیت ساختار موجود بهخوبی عمل میکنند، اما در غیر این صورت، عملاً فاقد کاراییاند. مدیران میتوانند تقریباً هر اقدامی را با استناد به اسناد بالادستی توجیه کنند و همین مسئله نشان میدهد که این اسناد در هدایت واقعی سیاستها نقشی ایفا نمیکنند.
وی برای توضیح این مسئله به یک تجربه مشخص اشاره کرد و گفت: در مقطعی، قصد داشتیم قانونی برای محدود کردن انحصار شرکت نفت در یک حوزه تصویب کنیم. مجمع تشخیص مصلحت نظام ابتدا این قانون را منطبق با اسناد بالادستی دانست، اما با لابی یک مدیر، دوباره موضوع به دستورکار بازگشت و اینبار اعلام شد که قانون با اسناد بالادستی سازگار نیست. اسنادی که با یک لابی میچرخند، عملاً بود و نبودشان جز برای تثبیت وضعیت موجود تفاوتی ایجاد نمیکند.
دوگانههای کاذب مسیر توسعه را منحرف کرده است
چنارانی در ادامه به درگیر شدن سیاستگذاری اقتصادی با دوگانههای کاذب اشاره کرد و گفت: دوگانه دولت بزرگ یا کوچک، مسئلهای انحرافی در مسیر توسعه است. مسئله اصلی این نیست که دولت بزرگ است یا کوچک، بلکه ناکارآمدی ساختارهاست که در مقایسه با نمونههای مشابه خارجی بهوضوح دیده میشود. برای مثال، شرکت نفت ایران با نیروی انسانی بسیار بیشتر، تولید بهمراتب کمتری نسبت به شرکت نفت عراق دارد. این واقعیت نشان میدهد که ناکارآمدی مسئلهای آشکار است، اما ربطی به بزرگی یا کوچکی دولت ندارد.
او با انتقاد از فضای فکری حاکم بر مباحث اقتصادی کشور گفت: بسیاری از موضوعاتی که امروز در اقتصاد ایران محل بحثاند، مربوط به چهل یا پنجاه سال پیشاند. مسائلی مانند دولت کوچک یا عدم مداخله بانک مرکزی در اقتصاد، سالهاست که در جهان حلوفصل شدهاند، اما ایران همچنان درگیر بحث برای اثبات یا رد آنهاست. دوران کرونا بانک مرکزی آمریکا بدون درنگ وارد عمل شد و تأمین مالی گستردهای برای خروج اقتصاد از رکود انجام داد. پس از بازگشت تولید به وضع نسبتا پایدار، این نقدینگی بهتدریج جمعآوری شد. با وجود آنکه این سیاستها تورم آمریکا را چند برابر کرد، بحث جدی درباره تورمزایی آن مطرح نشد، زیرا سیاستگذاران به این درک رسیدهاند که بانک مرکزی نسبت به اشتغال مسئولیت دارد و از دست رفتن شغل، بهسادگی قابل جبران نیست.
عضو هیئت علمی اقتصاد دانشگاه خوارزمی، مثال دیگری را از بخش مسکن مطرح کرد و گفت: در این حوزه نیز همچنان گرفتار یک دوگانه کاذب هستیم؛ یا نباید هیچ اقدامی انجام شود، یا دولت باید مستقیماً وارد عمل شود و بهجای مسکن، «قوطی» بسازد، آن هم بدون زیرساختهای لازم. این دوگانه نیز نادرست است و جهان سالهاست از آن عبور کرده است. در چنین فضایی، حتی اگر پیشنهاد مناسبی هم مطرح شود، در ساختارهای شورایی و جلسات متعدد گرفتار میشود و هرگز به مرحله اجرا نمیرسد.
«فناوری حکمرانی» حلقه مفقوده ایران برای نقشآفرینی در نظم نوین جهانی
چنارانی با تاکید بر اینکه ایران پیش از هر چیز به «فناوری حکمرانی» نیاز دارد، ادامه داد: ایران ابتدا باید به این فناوری مجهز شود. پس از آن میتوان به این پرسش پرداخت که آیا برنامهها و مجریان با یکدیگر سازگارند یا نه. اسناد بالادستی، ساختار حکمرانی و مدیران کشور از کیفیت لازم برخوردار نیستند و در شرایط فعلی، اولویت باید رسیدن به فناوری رشد باشد؛ پس از آن است که میتوان به تجدید ساختار برای نقشآفرینی در نظم جدید جهانی اندیشید.
او در ادامه به سازمان برنامه و بودجه میپردازد و میگوید این سازمان امروز عملاً تنها یک تخصص دارد و آن هم تخصیص بودجه است. چنارانی این پرسش را مطرح میکند که اگر وظیفه خزانهداری از سازمان برنامه و بودجه گرفته شود و از آن خواسته شود که تنها بر توسعه و برنامهریزی تمرکز کند، آیا لزوماً عملکرد مناسبی از خود بهجا خواهد گذاشت؟ به گفته او، پاسخ به این پرسش لزوماً مثبت نیست.
به تصمیمگیری حرفهای درخصوص توسعه نیاز داریم
عضو هیئت علمی اقتصاد دانشگاه خوارزمی، با تاکید بر اینکه مهمترین منبع مورد نیاز ایران برای حرکت به سمت رشد، توسعه و در نهایت نقشآفرینی در نظم جدید جهانی، سرمایه انسانی است، افزود: ایران به گروهی محدود، در حد ۱۰ تا ۵۰ نفر، نیاز دارد که توسعه را بهدرستی بفهمند، اختیار عمل داشته باشند و حرف نهایی را در تصمیمات مربوط به رشد و توسعه و سپس نقشآفرینی در نظم جدید جهانی بزنند. این افراد باید درباره بودجههای توسعهای تصمیمگیری کنند. چنین الگویی در جهان و بهویژه در کشورهایی مانند ترکیه و روسیه تجربه شده و نتایج مثبتی به همراه داشته است.
چنارانی در بخش پایانی سخنانش به مدلهای توسعه اشاره کرد و گفت: کشورهایی مانند ژاپن و کرهجنوبی تجربههای موفقی در این زمینه داشتهاند، اما امروز برای رقابت با چین با مشکلات جدی مواجه شدهاند و بسیاری از شرکتهای آنها در حال ادغاماند مدلهای کلاسیک ژاپن و کرهجنوبی دیگر ظرفیت بسط و تکرار ندارند و ایران باید به سمت بومیسازی مدل چین حرکت کند. تحقق چنین مدلی پیش از هر چیز به نیروی انسانی مناسب و سپس به اعطای اختیار واقعی به این افراد نیاز دارد.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی

