به گزارش مسیر اقتصاد پیروزیهای حماس در جنگ اخیر غزه، تا این لحظه، شاید محدود و قابل شمارش باشد، اما قطعاً یکی از موارد به دست آمده در جریان این درگیری، توقف ناگهانی حرکت عربستان سعودی به سمت توافق با رژیم اسرائیل با میانجیگری ایالات متحده بوده است. توافق سازش میان عربستان و رژیم صهیونیستی میتوانست زمینههای تاریخی موجود را به هم بزند، روابط دو کشور را عادی کند و عربستان را از نظر امنیتی به آمریکا نزدیکتر کند. در واقع، ترس از نزدیکی اسرائیل و عربستان ممکن است یکی از عوامل اصلی حمله پیشدستانه حماس در ۷ اکتبر بوده باشد.
این جنگ، پادشاهی سعودی و در رأس آن، شخص بن سلمان را حداقل در کوتاه مدت، در وضعیت پیچیدهای قرار داده است. دولت سعودی خواهان ثبات منطقهای است تا بتواند اهداف خود در خصوص تنوعبخشی به اقتصاد عربستان و کاهش وابستگی این کشور به صادرات نفت را دنبال کند و وجود چنین تنشهایی در منطقه، بیتردید یکی از بزرگترین تهدیدها برای پیشبرد طرحهای توسعه عربستان خواهد بود.
بن سلمان همچنین با فشارهای مختلفی در داخل و خارج کشور همراه است. از طرفی سردمداران کشورهای اروپایی و آمریکا از عربستان میخواهند که نقش رهبری را در غزه پس از حماس ایفا کند و از طرف دیگر گروههای داخلی و منطقهای خواهان حمایت فعالانهتر ریاض از فلسطین است. با این حال، به نظر میرسد دولت عربستان هر دو گروه را ناامید خواهد کرد. زیرا عربستان نه از توانایی لازم برای ورود به غزه و در دست گرفتن اوضاع و تامین مالی بازسازی غزه پس از جنگ برخوردار است و نه تمایلی برای این کار دارد. از سوی دیگر تاکنون تمایلی نیز برای استفاده از ابزارهای در اختیار، مانند کاهش تولید یا صادرات نفت برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل و ایالات متحده از خود نشان نداده است.
مسئله فلسطین، مانعی مهم بر سر راه عادیسازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی
اگرچه توافق اسرائیل و عربستان در حال حاضر از روی میز خارج شده است، اما انگیزههایی که عربستان سعودی را به فکر به رسمیت شناختن اسرائیل واداشت، از بین نرفته است. اهداف بلندپروازانه اقتصادی ولیعهد برای عربستان سعودی تنها در یک خاورمیانه باثبات و با پیوندهای قوی با ایالات متحده قابل دستیابی است و این هدف بلندمدت، بیش از هر چیز ممکن است مسیر عمل او را در درگیری کنونی شکل بدهد.
پیش از حمله غافلگیرانه حماس به رژیم اسرائیل، دولت بایدن، در نقش میانجی، گامهای قابل توجهی برای به رسمیت شناختن اسرائیل توسط دولت سعودی برداشته بود. با این حال، موانع مهمی بر سر راه این معامله وجود داشت. سعودیها، ضمن پذیرش تلویحی راهحل دو دولتی، خواستار اقدامات محسوس رژیم اسرائیل برای بهبود چشمانداز حاکمیت فلسطینیان بودند که با توجه به ترکیب افراطی دولت اسرائیل، چنین اقداماتی بعید بود. دیگر خواستههای ریاض از ایالات متحده، شامل ضمانت امنیتی رسمی و کمک در ساختن زیرساختهای هستهای غیرنظامی عربستان سعودی، بدون پادمانهایی که واشنگتن از شرکای قبلی خواسته است، نیز قابل دسترسی بود. کمتر از سه هفته پیش از آغاز درگیریهای اخیر، بنسلمان در مصاحبهای با فاکسنیوز اعلام کرده بود که «هر روز نزدیکتر میشویم».
ممکن است اینطور بوده باشد، اما مسئله فلسطین همیشه یک مانع بود. اگرچه تابوی کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه روابط با اسرائیل در سالهای اخیر از بین رفته است، اما افکار عمومی عرب همچنان به موضوع فلسطین اهمیت میدهد. در نتیجه، رهبران عرب باید، حداقل در ظاهر، مسئله فلسطین را در اولویتهای خود قرار دهند. حتی قبل از جنگ، عربستان سعودی نشان داد که اسرائیل باید کاری اساسی در مورد مسئله فلسطین به عنوان پیش نیاز عادیسازی انجام دهد و قدر مسلم این است که نوع عادی سازی عربستان با رژیم اسرائیل، متفاوت از آن چیزی خواهد بود که در پیمان ابراهیم و با دیگر کشورهای عرب نظیر بحرین و سودان اتفاق افتاده است و عربستان با توجه به وزن ژئوپولیتیک خود در منطقه، امتیازات بیشتری را از رژیم و آمریکا طلب خواهد کرد.
علاوه بر این، تلفات وحشتناک حمله نظامی اسرائیل به غزه به خصوص تلفات وارده بر غیرنظامیان فلسطینی، هزینه عادی سازی احتمالی رژیم را بالاتر هم برده است. به هر ترتیب، تا زمانی که افکار عمومی کشورهای عرب منطقه برای حمایت از فلسطینیها بسیج شده است، معامله اسرائیل و عربستان آغاز نخواهد شد.
تغییر رویکرد عربستان در منطقه برای توسعه اقتصادی
در خصوص نگاه حاکمان سعودی نیز باید گفت ریاض در چند سال اخیر تغییر رویکردهای مهمی را از خود نشان داده است. در تعامل خود با کشورهای منطقه، ضمن تاکید بر گفتوگو، به دنبال ثبات بوده است. آتشبس با حوثیها در یمن بیش از یک سال و نیم ادامه داشته و تحریم قطر به رهبری عربستان نیز در اوایل سال ۲۰۲۱ پایان یافته است. مهمتر از همه اینکه عربستان سعودی برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ایران در سال جاری با چین تماس برقرار کرده است.
همه اینها به نام برنامه اصلاحات اقتصادی ولیعهد سعودی، به نام چشم انداز ۲۰۳۰، انجام شده که هدف آن تنوع بخشیدن به اقتصاد عربستان و کاهش وابستگی آن به صادرات نفت است.
ریاض به خوبی ضرورت وجود ثبات منطقهای برای ورود و تقویت سرمایهگذاری خارجی و توسعه اقتصادی را درک کرده است. اما امیدهای عربستان برای ثبات منطقه در راستای توسعه اقتصادی در ۷ اکتبر از بین رفت. ریاض نه تنها علاقه چندانی به حماس به عنوان آغازگر ظاهری این بحران نشان نمیدهد بلکه علاقهمند به پایان دادن به درگیریها و حرکت به سوی حلوفصل مسالمتآمیز مسئله فلسطین است، اما اهرمهای کمی دارد که میتواند از آنها برای پیشبرد این هدف استفاده کند.
آیا تصویر صفهای طولانی در پمپبنزینهای آمریکا قابل تکرار است؟
این احتمال وجود دارد که دولت عربستان بعد از پایان درگیریها به ایفای نقش مالی و مشارکت فعال در روند بازسازی غزه تمایل داشته باشد، اما این کمکها احتمالاً همانند گذشته در قالب کمک نقدی نخواهد بود. ریاض در مذاکرات اخیر با دولت مصر، که درگیر کمبود بودجه است تصریح کرد که فرصتهای سرمایهگذاری را به کمک نقدی ترجیح میدهد. این رویکرد در مورد فلسطین هم مشابه خواهد بود، مگر اینکه در قبال امتیازات احتمالی دریافتی از ایالات متحده، تغییر کند.
پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ که به جنگ یوم کیپور نیز معروف است، عربستان سعودی و سایر تولیدکنندگان نفت عرب، تحریم نفتی را علیه ایالات متحده اعمال کردند تا واشنگتن را به دلیل حمایتش از اسرائیل مجازات کنند. تحریم و کاهش تولید نفت توسط سعودیها و دیگر کشورها باعث شد قیمت نفت چهار برابر شود – دورهای که در ایالات متحده با تصویر صفهای طولانی در پمپ بنزینها تداعی میشود.
حال، بسیاری از کارشناسان نسبت به وقوع مجدد چنین امری به علت جنگ اخیر و ایجاد یک بحران جدید نفتی در اثر شوک ناشی از اعمال تحریم صادرکنندگان عمده نفت جهان از جمله عربستان هشدار میدهند. تحقق این امر، اگرچه دور از واقعیت اما غیرممکن نیست. باید دید اتفاقات آینده عربستان را به کدام سو خواهد کشاند.
منبع: ForeignAffairs
انتهای پیام/ اقتصاد بینالملل