مسیر اقتصاد/ بررسی تحولات جریانهای قدرت در دنیا از این جهت حائز اهمیت است که نوع مواجهه با قدرتها را مشخص و میزان اثرگذاری و کنشهای سیاسی را تعیین میکند. در زمان رژیم گذشته نظام دو قطبی در جهان حاکم بود. پس از پایان جنگ سرد به نوعی نظامی تک قطبی به رهبری آمریکا و متحدان غربیاش بر جهان مسلط شد. در حال حاضر نیز جهان دوره انتقالی را تا رسیدن به نظمی جدید طی میکند؛ چراکه ابرقدرت اصلی جهان به دلایل مختلف در مسیر افول حداقل اقتصادی قرار گرفته است و قدرتهای نوظهور نیز هنوز شرایط لازم برای جایگزینی و هماوردی کامل را پیدا نکردهاند.
ناامنسازی یکی از این ابزارهای ترکیبی قدرتهای مسلط پیرامون رقبای نوظهور است
اگر وضعیت جهان همانند دوره جنگهای جهانی بود حتما در این سالها جنگ بین قدرتها در میگرفت؛ اما با توجه به قدرت تخریبی سلاحهای موجود امکان جنگ بین قدرتها از بین رفته است. در چنین شرایطی که قدرت اقتصادی مسلط با ابزارهای اقتصادی صرف، توان مهار رقبای بالقوه را ندارد به استفاده از ابزارهای ترکیبی برای متوقف کردن رقبا روی میآورد.
یکی از این ابزارهای ترکیبی ناامنسازی پیرامون رقبای نوظهور از سوی قدرت مسلط است تا از این طریق در وهله اول امکان بسط و توسعه قدرتهای نوظهور از آنها گرفته شود و علاوه بر این تا حد امکان این ناامنیها به داخل قدرتهای نوظهور سرایت داده شود تا از این طریق سرعت رشد و قدرتیابی آنها کند شود. آنچه امروز در اوکراین، بلاروس، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، پاکستان، افغانستان، میانمار، تایوان و کره شمالی میگذرد از این جنس است.
مانع اساسی برقراری رابطه بین ایران و آمریکا چیست؟
با این فرمول از نظر آمریکا، برای جلوگیری از پیشروی رقبایی همچون چین و روسیه، محیط داخلی کشورهایی مثل ایران، ترکیه و قزاقستان نیز قاعدتا باید بیثبات باشد. پاسخهای کشورها به چنین تحرکاتی متفاوت است و این پاسخهاست که میتواند یک کشور را به مسیر بیثباتی و یا افزایش روزافزون هزینهها سوق دهد و یا برعکس در این دوره انتقالی به نظم جدید جهانی، زمینههای رشد سریعتر از حد انتظار را به دنبال داشته باشد.
تجربه مواجهه ایران با غرب در سالیان اخیر نیز نشان میدهد کشورهای غربی با وجود همکاری ایران در زمینههای مختلف همچنان تمایلی به توسعه روابط با ایران از خود نشان نمیدهند. در صورتی که علت اصلی این فرافکنی در محدود شدن ابزارهای سلطه این کشورها بوده است. به این معنی که غرب ایران را در بلند ضعیف میخواهد و هر ابزاری که منجر به قوی شدن ایران شود برای غرب به ویژه آمریکا غیرقابل قبول است.
بنابراین این تصور که ایران اگر بخواهد میتواند با آمریکا و کشورهای اروپایی تعامل کند، مبتنی بر واقعیت نیست. چرا که تجربه این چند سال اخیر نیز موید این نکته است که در گذار به نظم نوین جهانی، ضعیف شدن ایران به نفع کشورهای غربی است و از این روی راهبرد آنها تلاش برای جلوگیری از توسعه و پیشرفت ایران است. به این ترتیب فارغ از اینکه برقراری روابط با آمریکا و کشورهای غربی، مستلزم دادن امتیازات اقتصادی و امنیتی فراوان است، مقامات ایرانی حتی اگر عزم همکاری نیز داشته باشند، نمیتوانند در شرایط فعلی یک تعامل از جنس برد-برد با آمریکا و کشورهای اروپایی برقرار نمایند.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی