به گزارش مسير اقتصاد قیمت مسکن در کشور کانادا در ۲۵ سال گذشته افزایش یافته و باعث شده است زندگی کارگران و قشر متوسط به پایین جامعه ناامن گردد. قیمت مسکن در دو سال اخیر به طور متوسط ۳۲ درصد در هر سال افزایش داشته است که نسبت به تورم عمومی 3 الی ۴ درصدی در کشور کانادا، بسیار بیشتر است. طبق نظر کارشناسان حزب سوسیالیست کانادایی، بیش از یک دهه است مالکان و سرمایه گذاران با سواستفاده از نیاز مستاجران و متقاضیان مسکن سوداگری نمودهاند و باعث تورم در بازار مسکن شدهاند.
مبنای اصلاح بازار رفع نیازمندی بشر است نه توانایی سود سازی اشخاص
در شرایطی که بازار مسکن کانادا با تورم مواجه است، دو جریان در مواجهه با این شرایط وجود دارد. طرفداران جریان اول معتقد است که بدلیل افزایش سرمایه گذاریهای خارجی و افزایش تقاضا در بازار، قیمتها روند افزایشی دارد و معتقدند با اعمال مالیات روی معاملات سرمایه گذاران خارجی در حوزه مسکن میتوان افزایش قیمت را کنترل کرد.
جریان دیگری نیز معتقد است که بازار املاک کانادا دههها برای سرمایه گذاران خارجی جذاب بوده است و اگرچه روی افزایش قیمت مسکن موثر هستند اما ریشه افزایش در درون بازار قرار دارد و خود بازار نیازمند اصلاح است. طبق نظریه این دست از افراد که بر پایه اعتقاد کارل مارکس شکل گرفته است؛ بازار مسکن به یک سیستم جدید نیازمند است که بجای تمرکز بر توانایی سودسازی اشخاص بر مبنای رفع نیازمندی بشر عمل نماید.
تغییر سیاست در بازار مسکن عامل اصلی ایجاد بحران مسکن در کانادا
استدلال جریان طرفدار سوسیال بر اساس تجربه آنها بدست آمده است. در فاصله دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ دولت، هر سال دهها هزار مسکن عمومی ساخته است. همچنین پس از کاهش نرخ سود بانکها و قیمتها در نتیجه رکود بزرگ دهه ۱۹۸۰، مردم عادی نیز توان خرید خانه را بدست آوردند. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ مسکن بسیار مقرون به صرفه شد. در این سی سال دولت ۵۵۰ هزار مسکن ساخت. اما در دهه ۱۹۹۰ دولت جدید با ارائه تفکرات نئولیبرال، علاوه بر کاهش سود بانکی، ساخت مسکن عمومی توسط دولت را نیز کاهش داد و بنفع عناصر سرمایه دار بازار سیاستگذاری کرد.
با افزایش تقاضا در اواخر قرن و دهه ۲۰۰۰، به دلیل ضعف قوانین و نرخ سود پایین، سوداگری در بازار مسکن آغاز گردید. شهرهای تورنتو و کانادا جزو اولین شهرهایی بودند که این روند را احساس کردند و در آن زمان عرضه نسبت به تقاضا در حال عقب افتادن بود. طی دو دهه بعدی این روند شتاب زیادی گرفت و کسانی که توانستند در دهه ۲۰۱۰ از این فرصت استفاده نمایند سود زیادی برای خود ایجاد کردند. از یک طرف صاحبان صندوق های املاک، سرمایه داران و مالکان سود بردند و از طرف دیگر تورم ناشی از فعالیت آنها برای مصرف کنندگان مسکن بجای ماند و قیمت خرید مسکن و نرخ اجاره بها افزایش یافت.
به گفته سرمایه گذاران کانادایی طی سه دهه اخیر، بازار مسکن از بازار طلا امنتر بوده است. این شرایط در حالیست که سایر بازارهای اقتصادی در کانادا نیز به بازار مسکن وابسته شده است و یک تهدید برای اقتصاد این کشور ایجاد کرده است. طبق بررسیهای کارشناسان، اقتصاد کانادا ۵۰ درصد بیشتر از وضعیت اقتصاد آمریکا در سال ۲۰۰۶ به حباب مسکن وابسته شده است.
آزاد گذاشتن سرمایه داران در بازار عامل قدرت یافتن آنها و افزایش سوداگری
از این رو پس از دههها تجربه، کارشناسان دریافتند که عوامل متعددی در قدرت یافتن سوداگران در بازار مسکن نقش داشتهاند. پایین بودن نرخ بهره وامها، مقررات ضعیف در بازار، کاهش عرضه مسکن عمومی، مزایای سیاستهای وام رهنی برای ثروتمندان باعث ایجاد سوداگری و افزایش سرمایه آنان شده است. این دسته از افراد معتقدند که تمرکز روی عوامل دیگر مانند سرمایه گذاران خارجی برای بهبود بازار مسکن مانع از درک صحیح و جامع از سیستم توانمند شدن سرمایه گذاران خواهد شد.
مسکن عمومی و اخذ مالیات از ثروتمندان راه حل بحران مسکن در بازار آزاد
تجربه چند دهه تورم در بازار مسکن و بررسی ریشههای آن کارشناسان کشور کانادا را به این درک رسانده است که اولین قدم برای حل بحران مسکن ساخت مسکن عمومی توسط دولت خواهد بود و سپردن کار به بازار مسکن هیچ کمکی برای حل مشکل مصرف کنندگان و نجات آنها از بی رحمی بازار مسکن نخواهد نمود. همچنین کنترل بحران بازار مسکن با اخذ مالیات از ثروتمندان و سوداگران قابل انجام است که این امر نیز با یک اراده قوی امکان پذیر خواهد بود.
منبع: مجله ژاکوبین
انتهای پیام/ اقتصاد بین الملل