به گزارش مسیر اقتصاد به نقل از آنا، خیلی سال است که در رأس یکی از خبرهای پرتکرار حوزه خانواده، صحبت از سالخوردگی جمعیت است. با وجود اینکه ایران نسبت به بسیاری از کشورها جمعیت جوان زیادی دارد، باور اینکه در مسیر سالمندی جمعیت قرار داریم کمی سخت است. اما واقعیت این است که سیر تحول نرخ باروری و میزان موالید، خبر از سالخوردگی قریب الوقوع جمعیت میدهد.
حسین مروتی، پژوهشگر حوزه جمعیت و خانواده، از ماجرای سالخوردگی جمعیت در ایران گفته است. مسئلهای که در صورت وقوع، یکی از مؤلفههای مهم و حیاتی قدرت ملی یعنی «نیروی انسانی جوان» را برای همیشه از ایران خواهد گرفت.
سالهاست که در جامعه ما گفته میشود جمعیت در حال سالمند شدن است. آیا واقعاً ایران به سمت سالمندی میرود یا این فقط یک هشدار در حوزه سیاستهای جمعیتی است؟
در هر کشوری که نرخ باروری کاهش اساسی پیدا کند، ساختار سنی جمعیت به سمت سالخوردگی حرکت میکند. از آنجا که ایران سریعترین کاهش نرخ باروری را در بین تمام کشورهای جهان تجربه کرده است، با سرعت فوق العادهای به سمت سالخوردگی جمعیت حرکت میکند. دکتر ناظمی – رئیس سابق سازمان ثبت احوال – گفته بود که ایران سومین کشور جهان است که با بیشترین سرعت به سمت سالخوردگی جمعیت حرکت میکند. آقای دکتر زنجانی هم که جمعیت شناس بزرگ و متعهدی بودند، در یک مستند تلویزیونی گفته بودند که اگر روال فعلی باروری، ادامه پیدا کند، بُعد خانوار در حوالی سال ۱۴۰۵، به ۳ خواهد رسید.
چه شد که این کاهش جمعیت سریع در ایران اتفاق افتاد؟
کاهش باروری از یک سو حاصل تغییر فرهنگ و سبک زندگی مردم و از سوی دیگر خروجی پروژه کنترل جمعیت ایران بود. پروژهای که توسط غرب و به خصوص آمریکا به ایران تحمیل شد.
چه شواهدی برای اثبات ادعای دخالت آمریکا در کنترل جمعیت ایران وجود دارد؟
سؤال کوتاه شما پاسخ خیلی مفصلی دارد. اگر بخواهم خیلی مختصر توضیح بدهم باید بگویم که بعد از وقوع انقلاب جنسی در غرب، این تمدن دو مولفه مهم قدرت را از دست داد که یکی «خانواده مستحکم» بود و دیگری «جمعیت جوان». این واقعه اجتماعی در بازه سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ در آمریکا و اروپا اتفاق افتاد. اندیشمندان غربی مثل «هانتینگتون» و «برژینسکی» صراحتاً از خطرات سیاسی ناشی از انقلاب جنسی حرف زدهاند و این که ابرقدرتی آمریکا در اثر فروپاشی خانواده و سالخوردگی جمعیت به خطر افتاده است.
بعد از وقوع انقلاب جنسی دو راهکار پیشروی غرب بود. یکی اینکه به سمت زندگی خانوادهمحور قبل از انقلاب جنسی برگردند، دیگری این که دو مؤلفه قدرتی را که گفتیم، از حوزه های سیاسی رقیب بگیرند. به دلیل شدت تغییرات ناشی از این واقعه اجتماعی و پیوند خوردن مسائل مربوط به اخلاق جنسی با «سرمایه»، امکان بازگشت به سبک زندگی پیشین وجود نداشت، پس راه حل دوم انتخاب شد.
حوالی همان سالها «ستّاره فرمانفرمائیان» که یکی از شاهزادههای قجر بود و در آمریکا مددکاری اجتماعی خوانده بود وارد ایران شد. بنیانگذار بحث «کنترل جمعیت» در ایران همین خانم است که ابتدا کارش را بهصورت زیرزمینی و زیر نظر شورای جمعیت آمریکا در ایران شروع میکند. کمکم دستگاه پهلوی از او حمایت میکند و سعی بر این میشود که نرخ باروری در ایران کم بشود.
کنترل جمعیت که قبل از انقلاب شروع شده بود، چرا بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد؟
بعد از انقلاب «کنترل جمعیت» متوقف شد. ولی از همان ابتدا کارشناسان تربیت شده غرب، پیگیر احیای این پروژه بودند. برای همین هم بود که بعد از سرشماری سال ۱۳۶۵، در موضوع جمعیت غلو شد و صحبت از بمب و انفجار جمعیتی مطرح شد؛ در حالیکه آمار سرشماری نشان می داد که بعد از انقلاب صرفاً ۰,۷ فرزند به نرخ باروری کشور افزوده شده. رهبر انقلاب در تیر ماه سال ۱۳۹۱ به همین شلوغ کاریهای برخی از مسئولین و کارشناسان اشاره کرده و گفتند: «اول کار از سال ۶۶ شروع شد. پیش من آمدند و تصویر هولناکی (از افزایش جمعیت) را ارائه کردند».
افرادی که بعد از انقلاب سعی کردند کنترل جمعیت را احیا کنند، چه کسانی بودند؟
عمده این افراد کسانی بودند که واقعاً به بحث «کنترل جمعیت» اعتقاد قلبی داشتند. ابتدا اقتصادخواندههایی مثل روغنی زنجانی، دکتر نوربخش و مسعود نیلی کنترل جمعیت را کلید زدند، سپس پزشکانی مانند دکتر مرندی که وزیر بهداشت بود و معاونش دکتر ملکافضلی، اجرای طرح را بر عهده گرفتند. جمعیتشناسی مثل دکتر میرزایی هم توجیهات این پروژه را فراهم میکرد.
اقتصادخواندهها به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ تحمیلی و احتمالاً به طمع دریافت وامهای بینالمللی پیگیر کنترل جمعیت بودند. دکتر مرندی به شدت معتقد به کنترل جمعیت بود، چنان که شواهدی وجود دارد که نشان میدهد او بلافاصله بعد از رسیدن به وزارت و حتی قبل از مشخص شدن نتایج سرشماری سال ۱۳۶۵، توزیع رایگان روشهای ضدبارداری در روستاهای کشور را شروع کرده بود. دکتر ملک افضلی هم عمیقاً معتقد به کنترل جمعیت بود. ملک افضلی در سال ۱۳۸۶ ضمن مصاحبهای گفته بود: «ما اگر برنامههای تنظیم خانواده را ۱۰ سال زودتر شروع کرده بودیم، الآن ۱۰ میلیون جوان کمتر داشتیم و دیگر بیکاری و از این دست مشکلات را نداشتیم!» یعنی آقایان میخواستند تمام مشکلات کشور را با کاهش موالید مردم حل کنند.
از ابعاد کنترل جمعیت که مرتبط با وزارت بهداشت است زیاد شنیدهایم. لطفاً تحلیلتان را از زوایای اقتصادی موضوع برایمان بگویید.
اقتصاددانهای لیبرال ایرانی افزایش جمعیت را از موانع توسعه میدانستند؛ در واقع آنها به اصل وجود انسان هم بهعنوان یکی از ابزارهای مدیریت اقتصاد نگاه میکردند. نگاهشان به فرزندآوری این بود که افرادی دارند به دنیا میآیند که فقط خرج روی دست دولت میگذارند. برایشان اهمیتی نداشت که آن شیوه از کنترل جمعیت، نیروی انسانی آینده کشور را نابود میکرد. اما دیدگاه بسیاری از اقتصاددانهای غربی اینگونه نیست. مثلاً دکتر «کنت ارو» که از نوبلیستهای اقتصاد و آمریکایی است، جمعیت را شکلی از سرمایه میداند و معتقد است که با کنترل جمعیت، رشد اقتصادی محدود میشود. این دانشمند جمله بسیار جالبی دارد و میگوید: برنامه ریز اقتصادی، باید اقتصاد را متناسب با جمعیت تنظیم کند، نه جمعیت را متناسب با اقتصاد.
پس مسئولین اقتصادی کشور از یک سو رشد جمعیت را افزایش تعداد دهان و شکم میدانستند، نه افزایش اندیشهها و تعداد بازو و از سوی دیگر مطلع بودند که نمیتوان بدون اجرای پروژه کنترل جمعیت از نهادهای مالی بینالمللی وام گرفت. برای همین پروژه کنترل جمعیت را کلید زدند. در سالهای دولت اول و دوم آقای هاشمی، بانک جهانی تقریباً سوار بر پروژه کنترل جمعیت ایران بود و آن را طراحی، مدیریت و ارزیابی می کرد.
جالب است بدانید که یکی از ابزارهایی که برای کنترل جمعیت به خدمت گرفته شد، فشار بر طبقه مستضعف و فقرا بود، که متوسط فرزندآوری بیشتری داشتند. دکتر ملک افضلی در سال ۱۳۷۱ مصاحبه ای با روزنامه واشنگتن تایمز دارد و آنجا بهصورت ضمنی به این مسئله اشاره میکند. علامه طهرانی هم در کتابش با عنوان «کاهش جمعیت؛ ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین» مصادیق ناگواری از این رویکرد را عنوان کرده است. مثلاً آورده که زنان تحت پوشش کمیته امداد برای این که بتوانند سهم شیر خشک نوزادشان را دریافت کنند، باید می رفتند و عمل عقیم سازی دائمی (توبکتومی) را انجام می دادند! بنده دو سال قبل مناظرهای با دکتر شهلا کاظمی پور –استاد سابق جمعیت شناسی دانشگاه تهران- داشتم که در آن اعتراف جالبی را مطرح کرد و گفت: در سال ۶۸ پیشنهاد دادم برای کاهش جمعیت، باید هزینه پرورش فرد را بالا برد! یعنی بهصراحت این نکته را در آن جلسه مطرح کرد. صوت و فیلم جلسه موجود است.
الآن هم برای برخی از مردم سوال شده است که چرا دولت در تقسیم یارانه معیشتی سیاست های جمعیتی را در نظر نگرفت و سیاست «فرزند بیشتر، یارانه کمتر» را اجرا کرد. خب دلیلش واضح است. برخی از مسئولین تصمیم ساز در دولت، متعلق به همان جریان دولت های مصطلح به سازندگی هستند. همینها بودند که باعث تصویب قانون جمعیت و تنظیم خانواده در سال ۱۳۷۲ شدند که فرزندان سوم به بعد را از بیمه محروم می کرد. حالا هم دارند به همان مسیر ادامه میدهند. این افراد به جای آن که بخواهند از طریق استقرار عدالت، فقر را نابود کنند، به دنبال انقراض نسل فقرا هستند. دهه شصتی ها را هم عامل بدبختی ملت میشمرند. در اوایل دهه هفتاد، اینقدر بر طبقه مستضعف فشار آوردند که شورش های شهری از مناطق محروم مانند اسلام شهر آغاز شد؛ باز هم دیدید که همین اتفاق افتاد.
یعنی شما معتقد هستید که افرادی در دولت تعمدا بر اقشار محروم فشار اقتصادی وارد می کنند؟
بنده کارشناس مسائل اقتصادی نیستم ولی این فشارها در دهه هفتاد، بهصورت عمدی و برای کنترل جمعیت وجود داشته. الآن هم دولت میتوانست همین میزان درآمد ناشی از افزایش قیمت بنزین را منطبق با سیاستهای جمعیتی بین مردم توزیع کند و به سرپرست خانوار متاهل و دارای بیش از سه فرزند یارانه بیشتری بدهد. خب چرا این کار را نکرد؟ چون می ترسد بخشی از مردم مستضعف با این سیاست، تشویق شوند به فرزندآوری بیشتر و مخارج دولت را سنگین کنند. افزایش فرزندان این اقشار در بلند مدت هم برای لیبرالها مشکل ساز خواهد شد، چون سبد رأی آنها عمدتاً متعلق به طبقه متوسط شهری و اقشار مرفه است. میترسند که اگر فرزندان مستضعفین زیاد شوند، قدرت پیدا کنند و وارث دولتشان بشوند. من فشار بر طبقه مستضعف جامعه را صرفا ناشی از بیکفایتی مسئولین نمیدانم. به نظرم لااقل بخشی از آن عمدی است.
نظر مجموعه دولت در مورد بحران جمعیت چیست؟
افراد دلسوزی در بدنه دولت پیگیر موضوع جمعیت هستند. برخی از مسئولین دولتی هم که اعتقادی به این مسئله ندارند، احتمالاً به این دلیل است که تاکنون از افراد نفوذی، آمار و تحلیل های جمعیتی را دریافت میکردهاند. دکتر نمکی اخیراً در نامهاش به مقام معظم رهبری، به دستکاری در آمارها اشاره کرده است. امیدوارم که به زودی بساط این شیطنتها جمع شود.
برای جلوگیری از بحران جمعیت چه باید کرد؟
اکنون طبق آمار ۱۰ درصد جمعیت کشور بالای شصت سال سن دارند، اما پیشبینیهای جمعیتی نشان میدهد که ظرف ۳۰ سال آینده، سهم سالمندان به بیش از ۳۰ درصد کل جمعیت میرسد. برای جلوگیری از وقوع این بحران بزرگ، باید جلوی خرابکاریها را گرفت و کارهای بزرگی انجام داد. مشخصاً در شرایطی که موضوع جمعیت در کشور، هیچ متولی مشخصی ندارد، نمیتوان کار بزرگی انجام داد. امیدوارم مسئولین کشور، فکری به حال این معضل کنند.
انتهای پیام/ فرهنگ و گفتمان