در یادداشت پیشین که بر روی شبکه های توسعه بازار شرکت های دانش بنیان تمرکز شد، بیان گردید که بسیاری از شرکت های دانش بنیان تنها قادر هستند تا محصولات خود را در بازار استانی و منطقه ای به فروش برسانند و از نفوذ محصول به بازارهای سایر استان ها و حتی بازارهای بین المللی، عاجزند. از سوی دیگر، به دلیل اندازه کوچک سازمانی، این شرکت ها نمی توانند تشکیلات بازاریابی مستقلی را در داخل خود ایجاد کنند و لذا همواره به دنبال فرشته نجات می گردند.
در یادداشت جاری نیز در ادامه، بر روی موانع خلق نوآوری در این شرکت ها تاکید شده است.
شرکت های دانش بنیان برای خلق نوآوری های محصولی/فرایندی، نیاز به استفاده از منابع نوآوری دارند تا بتوانند ایده ها و دانش اولیه را از آنجا کسب کرده و سپس توسعه بدهند. به طور کلی می توان منابع نوآوری را شامل موارد زیر دانست:
۱- منابع تحقیق و توسعه درون شرکت
۲- نیازسنجی از مشتریان
۳- همکاری با سایر شرکت ها و موسسات (ملی و بین المللی)
۴- خرید محصول از شرکت های دیگر و فروش تحت برند خود
هر کدام از منابع چهارگانه، دارای ویژگی های خاصی هستند. برای مثال، در صورت اتکا به نیازسنجی از مشتریان، اگرچه می توان انتظار داشت که محصولات با استقبال آن ها مواجه شود، ولی شدت نوآوری ها زیاد نخواهد بود و به نوآوری های تدریجی بسنده خواهد شد. همینطور، همکاری با سایر شرکت ها و موسسات ملی یا فرا ملی می تواند سرعت دستیابی به مهارت در خلق نوآوری را در مقایسه با رویکرد اتکای صِرف به منابع داخلی، افزایش دهد.
نتیجه تعامل با شرکت های دانش بنیان نشان می دهد که گزینه های ۱ و ۲ از منابع چهارگانه فوق، در زمره اصلی ترین منابع خلق نوآوری در شرکت های دانش بنیان ایرانی، به ویژه شرکت های نوپا محسوب می شوند. به عبارت دیگر، اتکا به منابع داخل سازمانی و مهندسی معکوس محصولات/فرایندها، اصلی ترین منبع نوآوری برای ایشان محسوب می گردد و در حالتی اندکی پیشرفته تر، شناسایی نیازهای مشتریان نیز در دستور کار ایشان قرار می گیرد. لذا مدت زمان خلق نوآوری افزایش یافته، امکان بروز دوباره کاری ها بالاتر رفته و در نهایت، کارایی منابع کاهش خواهد یافت.
در چنین شرایطی، به نظر می رسد اتخاذ سیاست هایی که منجر به افزایش تعاملات و همکاری ها در سطح ملی و بین المللی بین نهادهای موثر در خلق نوآوری بشود، ضروری است؛ مانند:
۱- سیاست های افزایش ارتباط دانش و صنعت
۲- سیاست های افزایش تعاملات شرکت ها با تامین کنندگان
۳- سیاست های افزایش تعاملات شرکت ها با رقبا و سایر تولیدکنندگان
۴- سیاست های ورود شرکت های داخلی به زنجیره ارزش جهانی
۵- سیاست های شبکه سازی شرکت های نوآور
۶- سیاست های توسعه خوشه های صنعتی
در برخی از موارد فوق الذکر مانند سیاست های توسعه خوشه های صنعتی در کشور تجربیات موفق و ناموفق در سال های اخیر یافت می شود و درس آموزی از آن ها در تدوین سیاست های مناسب تر، راهگشا خواهند بود.
در یادداشت های بعدی این موارد مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
با توجه به اینکه در حال حاضر در کشور صاحبین سرمایه و کسب و کار هایی در صنایع پوشاک، غذا و... در عرصه بین المللی حضور پر رنگی داشته و با وجود تحریم ها بر محدودیت ها غلبه کرده و تداوم خود را حفظ نمودند. چه بسا در مقابل شرکت هایی نوپا و دانش بنیانی با کالاهای استراتژیک در صنایع مختلف شروع به فعالیت نمودند اما بنابر عدم سابقه و حضور در عرصه ملی و بین المللی توانایی معرفی و جذب مشتریان را آنطور که باید ندارند. شاید با اشاره بر استراتژی دولت و سیاست های نقدینگی مربوط به صاحبین سرمایه بتوان ارتباطی موثر جهت پیشرفت در حضور شرکت های نوپا در بازار در نظر گرفت. مهم ترین نقطه تمرکز بر بخش خصوصی حمایت دولت بر افزایش نقدینگی آنهاست. یکی از پیشنهادات به نظر بنده مدیریت SME ها و شرکت های نوپا با هدف ورود به بازار توسط صاحبین سرمایه و مشاغل در کشور است که با تحقق این هدف در مقابل افزایش درآمد زایی و حضور شرکت های نو پا و دانش بنیان در عرصه ملی و بین المللی( افزایش نقدینگی و افزایش سرمایه گذاری در داخل و خارج از کشور) میتواند امتیازاتی از قبیل بخشش مالیاتی و یا تخصیص منابع مالی باشد. در نهایت چرخش فرآیند کنونی که شرکت نوپا در تلاش جذب سرمایه گذار و صاحبین مشاغل می باشد بلعکس شده و بازار جذب و بررسی شرکت های نو پا و دانش بنیان رونق چشمگیری خواهد داشت و تمامی جوانب از قبیل حضور در بازار ملی و بین المللی و برند سازی خود به خود محقق خواهد شد. به گونه ای می توان این فرآیند را معامله ای سود آور و اقتصادی در حال حاضر با چشم انداز بلند مدت در نظر گرفت.