مسیر اقتصاد/ تجربه منطقهگرایی در بخشهای مختلف دنیا نشان میدهد که رشد و رفاه اقتصادی تنها بخشی از دستاوردهای چندگانه این رویکرد در روابط بینالملل است. در واقع تجربه اتحادیه اروپا و آسهآن به خوبی گویای این مسئله است که منطقه گرایی زمینه ساز صلح و امنیت، در جهت نیل به پیشرفت و تعمیق همگرایی اقتصادی بین کشورها در یک ناحیه جغرافیایی است.
مقدمهسازی منطقهگرایی در اروپا
در سال ۱۷۹۵ فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت در مقاله خود با عنوان «به سوی صلح آسمانی» درباره تشکیل یک فدراسیون از دولتهای اروپایی به منظور تامین صلح نوشت؛ پیشنهاد وی تأسیس یک فدراسیون داوطلبانه بود.
ویکتور هوگو نویسنده فرانسوی نیز در سال ۱۸۴۹ نوشت: روزی خواهد آمد که همه ملتهای این قاره (اروپا)، بدون دست کشیدن از ویژگیهایشان، یا شخصیتی که به وسیله آن شناخته می شوند، در یک اجتماع بزرگتر، نزدیک یکدیگر جمع خواهند شد و پایههای اخوت یک اروپای بزرگ را خواهند ریخت. روزی خواهد آمد که بازارها جای جبهههای جنگ را خواهند گرفت.
منطقه گرایی زمینه ساز صلح و امنیت
در نیمه اول قرن بیستم، قاره اروپا تئاتر درگیریها بود؛ درگیریهایی که میلیونها کشته و آواره و ویرانههای بسیار به بار آورد. تنها فرانسه و آلمان بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۵۰ سه بار با یکدیگر جنگیدند.
در نهایت رهبران کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدند که تنها افزایش تعاملات و همکاریهای اقتصادی و تجاری میتواند زمینهساز صلح و امنیت بین کشورهایشان شود.
پایان جنگهای طولانی با شروع منطقه گرایی در اروپا
در سال ۱۹۵۰ وزیر امور خارجه فرانسه «رابرت شومان»، پیشنهاد ادغام صنعتهای فولاد و ذغال سنگ را مطرح کرد؛ که به تشکیل جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا در سال ۱۹۵۱ منجر شد.
فعالیتهای جامعه ذغال سنگ و فولاد اروپا در ابتدا (۱۹۵۲) محدود به بازار مشترک زغال سنگ و فولاد بین شش عضو بنیان گذار آن یعنی بلژیک، فرانسه، آلمان، ایتالیا، لوکزامبورگ و هلند بود. اما در سال ۱۹۵۷ به دنبال موفقیتهای بدست آمده، جامعه ذغال سنگ و فولاد اروپا با هدف گسترش همکاریها در حوزههای مختلف به جامعه اقتصادی اروپا تغییر نام داد.
در نهایت با گسترش همکاریها و رشد و پیشرفت اقتصادی و نیز صلح و امنیت ناشی از آن، زمینه شکل گیری «اتحادیه اروپا» در سال ۱۹۹۲ فراهم شد. [۱]
در حالی که تا قبل از شکلگیری اتحاد منطقهای اروپا، این قاره همواره شاهد درگیریها و جنگهای خونینی بود، پس از شروع روند منطقهگرایی، جنگ و درگیری نیز به تدریج از این قاره رخت بربست و زمینه صلح و امنیت فراهم شد.
منطقه گرایی زمینه ساز صلح و پایان جنگ در شرق آسیا
تجربه «آسهآن» نیز گواه اهمیت چنین رویکردی در رسیدن به صلح و امنیت منطقهای است. شرق آسیا نیز تا دهه ۷۰ قرن ۲۰ میلادی بی شباهت به اروپا نبود. درگیری بین دولتهای کمونیستی و غیرکمونیستی در این منطقه به پدیدهای رایج در مناسبات منطقهای تبدیل شده بود. اما در پرتو همین رویکرد، امروز این منطقه به یکی از امنترین و جذابترین مناطق دنیا برای سرمایهگذاری تبدیل شده است.
راهبرد ایران در منطقه غرب آسیا
غرب آسیا امروز گرفتار مصائب اروپای اواخر قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم و شرق آسیای قرن بیستم است. بخشی از این درگیریها نتیجه دخالت قدرتهای خارجی در منطقه است که ناامنی را تضمینی برای تداوم حضور خود قلمداد میکنند و در برخی مواقع نیز خود مولود این منازعات میشوند. جنگها و درگیریها در این منطقه حساس ژئوپلیتیکی بخش زیادی از منابع مالی و انسانی کشورها را هدر میدهد. جنگ، تمرکز دولتها را به سمتی برده است که بیشتر به فکر امنیت و بقای خود باشند تا پیشرفت اقتصادی.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مهم منطقه میتواند محور تشکیل ائتلافی برای گسترش صلح و امنیت پایدار در غرب آسیا باشد. چنین رویکردی بیش از هزینه مالی، نیازمند عزم جدی دولتمردان و دیپلماتهای کشورمان است تا در چارچوب یک دیپلماسی هوشمندانه، جبههی متحد سیاسی، اقتصادی و امنیتی را علیه قدرتهای خارج از منطقه شکل دهند. این رویکرد علاوه بر دستیابی به رشد و رفاه اقتصادی، تأمین کننده امنیت منطقه و ایران، به عنوان یک مولفه کلیدی برای نیل به هرگونه پیشرفت اقتصادی است.
پینوشت:
[۱] کتاب «تاریخ اتحاد اروپایی» صفحات یک تا چهار
انتهای پیام/ اقتصاد بینالملل