مسیر اقتصاد/ یکی از راهکارهای خروج از بحران بانکی که در سالهای اخیر مورد تاکید بعضی سیاستگذاران پولی قرار گرفته، «اوراق سازی بدهی دولت به بانکها» بوده است. این راهکار در جهت گشایش نقدینگی و بهبود وضعیت ترازنامه بانکها ارائه شده است.
با این وجود، این راهکار نقاط ضعفی دارد که اثرگذاری آن را با چالش مواجه می نماید. درد واقع اوراقسازی و تلاش دریافتکننده اوراق به نقدکردن آن، به منزله نیروی تشدیدکننده رقابت بر سر جذب وجوه نقد و در نتیجه افزایشدهنده نرخ بهره است. تجربه سال ۹۵ و افزایش نرخ بهره با افزایش عرضه اوراق بدهی دولت، شاهدی تجربی بر این تحلیل نظری است.
اوراقسازی از بدهی دولت به بانکها «بحران بانکی» را تشدید میکند
اما مسئله مهمتر این است که اوراق سازی بدهی دولت به بانک ها، در واقع پاک کردن صورت مسئله بحران بانکی است. مسئله اصلی و ریشه ای بحران بانکی، روند رو به رشد ایجاد بدهی توسط بانک هاست که در بانکهای خصوصی به مراتب پررنگ تر است. لذا اوراق سازی بدهی دولت، مشکلی از بانکهای خصوصی که عامل اصلی ایجاد این بحران هستند، حل نمیکند.
تبدیل بدهی دولت به اوراق گرچه امکان تبدیل یک دارایی منجمد به دارایی نقد را فراهم میکند، لیکن بسته به سرنوشتی که این اوراق خواهد داشت، آثار متفاوتی دارد. چنانچه این اوراق نزد سیستم بانکی (بهعنوان دارایی در ترازنامه شبکه بانکی) باقی بماند، عملاً هیچ تفاوتی با وضعیت جاری نخواهد داشت و تأثیری بر بهبود ترازنامه یا جریان نقدی بانکها نمیگذارد.
همچنین درصورت فروش این اوراق به بخش غیربانکی (اشخاص حقیقی و حقوقی غیربانکی)، تلاش بانک برای فروش اوراق و خروج از انجماد دارایی، نیرویی جدید در افزودن بر نرخ بهره ایجاد میکند؛ چرا که فروش این اوراق در گرو ارائه نرخی جذابتر از نرخهای موجود است که ماهیتاً بسیار مشابه است با رقابت مخرب فعلی بانکها جهت جذب سپرده. این در حالی است که مسئله اصلی در اعسار ترازنامهای بانکها، بالابودن نرخ بهره و عدم تناسب آن با عوامل بنیادین اقتصاد است.
تبدیل بدهی دولت به اوراق چه تفاوتی با خط اعتباری بانک مرکزی دارد؟
در نهایت، چنانچه این اوراق توسط بانک مرکزی خریداری شود، میتواند در عین انقباض ترازنامه بانکها و کاهش درجه انجماد دارایی، با عرضه ذخایر جدید بر کاهش نرخ بهره نیز مؤثر واقع شود. لیکن در اینجا این سؤال مطرح میشود که اگر تأثیر مثبت اوراقسازی بدهی دولت به بانکها عمدتاً مربوط به شرایطی است که بانک مرکزی خریدار اوراق باشد، این اوراقسازی چه مزیتی نسبت به تزریق مستقیم ذخایر توسط بانک مرکزی در ازای بدهیهای دولت دارد؟
در حقیقت تفاوتی بین این دو حالت وجود ندارد که بانک مرکزی اوراق بدهی دولت را از بانکها خریداری کرده و به ترازنامه خود منتقل سازد؛ یا اینکه دولت از بانک مرکزی استقراض کرده و بدهی بانکها را پرداخت کند. در هر دو حالت بدهی دولت به بانکها از محل منابع بانک مرکزی پرداخت شده است. آثار تورمی احتمالی این دو اقدام مشابه یکدیگر خواهد بود.[۱]
خلاصه آنکه آثار مثبت اوراقسازی بدهی دولت به بانکها (بهعنوان پیشنهاد برونرفت از وضعیت کنونی) منوط است به خرید این اوراق توسط بانک مرکزی، که کمکی به حل علت اصلی بحران بانکی نمیکند.
پینوشت:
[۱] این مدعا که تبدیل به اوراق کردن بدهی دولت موجب توان وثیقهگذاری بانکها نزد بانک مرکزی و استقراض ذخایر خواهد شد دارای اشکالاتی است، زیرا اولاً در حال حاضر امکان استقراض بانکها از بانک مرکزی بدون وثیقه و با نرخهای توافقی نیز ممکن و میسر است. ثانیاً در حال حاضر بانکهای طلبکار از دولت میتوانند جهت استقراض، مطالبات خود از دولت را به عنوان مستندی برای استحقاق استقراض ذخایر در نرخهای پایین مطرح کنند (و میکنند) که رویهای است با آثاری مشابه با وثیقهگذاری سند بدهی دولت.
منبع: گزارش شماره ۱۵۵۱۴ مرکز پژوهش های مجلس
انتهای پیام/ نظام مالی