به گزارش مسیر اقتصاد دکتر هری مشاور کارآفرینی و شرکت های نوپا و همچنین مشاور استراتژیک یک صندوق رشد در هند در مقاله ای به بررسی مزیت های مالیات بر عایدی سرمایه پرداخته و اثر آن را بر بهبود اقتصاد را توضیح داده است.
دو نتیجه زیان آور افزایش انگیزه کسب درآمد از طریق سوداگری
ممکن است برای هر کس به اندازه کافی آشکار نباشد که درآمد می تواند به عایدی سرمایه تبدیل شود و اگر مالیات بر عایدی سرمایه پایین تر از مالیات بر درآمد باشد، انگیزه غلطی برای تبدیل درآمد به عایدی سرمایه وجود دارد. افزایش انگیزه کسب درآمد از طریق سوداگری به وسیله عایدی سرمایه در سراسر جهان دو نتیجه بسیار زیان آور ایجاد می کند:
- ناکارآمدی تشویق می شود و موجب ایجاد انحصارات در اقتصاد خواهد شد.
- با افزایش درآمد از فعالیت های غیرمولد، انباشت سرمایه اتفاق می افتد که منجر به افزایش سوددهی سرمایه در اقتصاد می شود.
در نبود مالیات بر عایدی سرمایه بازار رقابتی شکل نمی گیرد
نکته مثبت بازار رقابتی آن است که ناکارآمدی ها مشخص و مجازات می شوند. شرکت هایی که به خوبی کار نمی کنند رفته رفته از دور رقابت خارج می شوند. اگر مالیات بر عایدی سرمایه وجود نداشته باشد و یا نرخ آن کم باشد، مانع از ایجاد شرایط رقابتی مطلوب و به نفع تولید خواهد شد.
به طور مثال شرکتی که با بازدهی کم سرمایه به کار گرفته میشود، با اجتناب از پرداخت سود سهام، درآمدهای خود را نگه می دارد و اجازه میدهد قیمت سهام بالا برود؛ چراکه سرمایه گذاران به دلیل عدم وجود مالیات بر عایدی سرمایه و یا پایین بودن آن، هیچ گونه نگرانی از بابت افزایش قیمت سرمایه و کسب سود از این راه ندارند.
انگیزه شرکت ها برای عدم استفاده صحیح از منابع مالی در نبود CGT
بنابراین در این صورت یک انگیزه انحرافی برای شرکتهای ناکارآمد در جهت احتکار سرمایه ها و سوداگری به وسیله آن ها به جای برگرداندن سرمایه در مسیرهای کارآمدتر و سودآور، وجود دارد.
در نتیجه در اثر نبودن مالیات بر عایدی سرمایه ناکارآمدی همچنان ادامه خواهد یافت و شرکت ها و بانک های بزرگ پول و سرمایه را حفظ می کنند و با افزایش قیمت آن ها رشد می کنند. این بدان معنی است که شرایط برای فعالیت های تولیدی فراهم نیست و به نفع فعالیت های غیرمولد و ناکارآمد است.
هم چنین در این شرایط تمایل به داشتن دارایی های غیرضروری (خرید خانه های متعدد و …) به ویژه خرید دارایی هایی که جنبه سوداگرانه دارند، بالا می رود. در مقابل دارایی ها و سرمایه هایی که مولد هستند و ارزش افزوده تولید می کنند، نادیده گرفته می شوند.
بزرگترین عامل انحراف منابع، شکاف بین مالیات بر درآمد و CGT است
در واقع بزرگترین عامل تشکیل چنین انحرافی، وجود شکاف بین مالیات بر درآمد و مالیات بر عایدی سرمایه است. یعنی هنگامی که درآمد حاصل از افزایش قیمت سرمایه مانند درآمد محسوب نمی شود و مالیات بر عایدی سرمایه نیز وجود ندارد و یا نرخی کمتر از مالیات بر درآمد دارد، انگیزه انحراف سرمایه ها تقویت می شود.
بنابراین برای رفع این مشکل بایستی لااقل تفاوتی میان مالیات بر درآمد و مالیات بر عایدی سرمایه قائل نشد. وجود تفاوت بین مالیات بر درآمد و مالیات بر عایدی سرمایه منجر به اعوجاج و انحراف غیرضروری می شود که سبب ایجاد انگیزه های غیرتولیدی و ناسازگار با اقتصاد است.
استدلال های مخالف مالیات بر عایدی سرمایه تصنعی و غیرعلمی است
متاسفانه در زمینه اعمال مالیات بر عایدی سرمایه در جامعه تعارض منافع وجود دارد؛ به این ترتیب که افراد بسیار ثروتمند در سراسر جهان درصدد القای این تفکر هستند که عدم وجود مالیات بر عایدی سرمایه باعث ایجاد انحراف منابع نمی شود.
آن ها با استفاده از استدلال های پیچیده و تصنعی یک تصور اشتباه را ایجاد کرده اند که باید میان عایدی سرمایه و درآمد عادی تفاوت قائل شد و از عایدی سرمایه مالیات نگرفت. آن ها بیان می کنند که در صورت اعمال مالیات بر عایدی سرمایه، کارآفرینی از بین خواهد رفت؛ در صورتی که در اثر اعمال این نوع مالیات کارآفرینی رشد خواهد کرد و تنها سوداگران و محتکران از اعمال مالیات بر عایدی سرمایه رنج خواهند برد.
منبع: linkedin.com