به گزارش مسیر اقتصاد در سال ۱۹۹۷ قانون بانکداری بریتانیا که پیش از آن در سال ۱۹۴۶ به تصویب رسیده بود، تغییر کرد و طبق آن بانک مرکزی این کشور توانست بعد از بیش از ۵۰ سال، استقلال بیشتری در سیاستگذاری پولی از دولت داشته باشد.
در این مدت مسئله استقلال بانک مرکزی از دولت به یک اصل پذیرفته شده در اقتصاد و یک گزاره بدیهی تبدیل شده است و اقتصاددانان همواره بر ضرورت استقلال بانک مرکزی از دولت به منظور دستیابی به پایداری در نظام پولی تأکید کرده اند.
اما تجربه کشورهایی همچون بریتانیا در ۲۰ سال گذشته نشان داده است که در بسیاری از موارد استقلال بانک مرکزی از دولت نتایج مطلوبی به همراه نداشته و اکنون این گزاره بدیهی از نظر اقتصاددانان، با چالش های جدی مواجه شده است.
با این حال عدم کارایی مطلوب نظریه استقلال بانک مرکزی از دولت تنها مختص بریتانیا نیست و در دیگر کشورهای جهان نیز شواهدی در این زمینه وجود دارد.
فایده استقلال بانک مرکزی از دولت چیست؟
در دهه های قبل مسئله تورم و ضرورت کنترل آن یک مسئله بسیار مهم برای اقتصاد کشورها بوده است. در واقع تورم بالا در بسیاری از کشورها وجود داشته و از نظر اقتصاددانان ریشه بسیاری از مشکلات وجود تورم کنترل نشده بوده است.
در چنین شرایطی موافقین نظریه استقلال بانک مرکزی از دولت معتقدند چنانچه دولت بر عملکرد بانک مرکزی سیطره داشته باشد و کسری بودجه خود را با استفاده از آن پوشش دهد، امکان پایداری نظام پولی از طریق کنترل تورم محقق نخواهد شد. از این رو اقتصاددانان برای بهبود عملکرد اقتصادی استقلال بانک مرکزی را ضروری می دانند.
مسئله کنترل تورم دیگر مسئله اصلی اقتصاد کشورها نیست
اما در حال حاضر شرایط به کلی تغییر کرده و دیگر مسئله کنترل تورم یکی از مشکلات اصلی کشورها نیست. در شرایط فعلی بانک های مرکزی بسیاری از کشورها در تلاش هستند به منظور ایجاد تحرک در بخش های تولیدی میزان تورم را افزایش دهند ولی از تحقق آن عاجز هستند.
در چنین وضعیتی حتی برخی از اقتصاددانان پیشنهاد کرده اند برای بهبود شرایط لازم است سیاستگذاران پولی بانک مرکزی با همکاری سیاستگذاران دولتی اقدام به اتخاذ تصمیمات خود نمایند.
بنابراین حال که مسئله تورم دیگر مشکل اصلی کشورها نیست و مسائل دیگری همچون رکود و عدم اجرای قواعد مالی و نظارت بر اجرای آن مشکل اصلی اقتصاد کشورهاست، استقلال بانک مرکزی نه تنها مشکلات را رفع نمی کند، بلکه عدم هماهنگی بانک مرکزی با دولت موجب تشدید مشکلات و بحران ها شده است.
هدف از طرح مسئله استقلال پنهان کردن ناکارآمدی بانک های مرکزی بوده است
در زمان های گذشته که هدف اصلی بانک های مرکزی کنترل نرخ تورم بود، بانک های مرکزی با کمک اقتصاددانان مسئله ضرورت استقلال بانک مرکزی از دولت را مطرح کرده اند و آن را به یک اصل بدیهی در اقتصاد تبدیل نمودند.
آن ها اینطور استدلال کردند که اگر دولت بر بانک مرکزی سیطره داشته باشد، بانک مرکزی در تعیین سیاست های پولی محدود می شود و نمی تواند هدف کنترل تورم را محقق نماید و به این ترتیب از این مسئله برای پوشش ناکارآمدی خود استفاده کردند.
در واقع اقتصاددانان توانستند با ربط دادن جایگاه سیاسی بانک مرکزی با ابزارهایی که این بانک در اختیار دارد، ضرورت استقلال بانک مرکزی را بدیهی جلوه دهند.
درحالیکه بانک های مرکزی ابزارهای مؤثر متعددی برای کنترل نظام پولی در اختیار دارند که به جایگاه سیاسی آن ها ارتباط چندانی ندارد و حتی در برخی موارد سیطره دولت بر بانک مرکزی موجب تقویت ابزارهای بانک مرکزی می شود.
در شرایط کنونی استقلال بانک مرکزی با هدف دستیابی به پایداری و ثبات سیاسی و اقتصادی به مثابه آن است که یک کودک را در وان حمام رها کنیم و منتظر بمانیم تا سیستم به حالت پایدار برسد.
منبع: گاردین