مسیر اقتصاد/ جهان امروز در نقطهای میان دو نظم ایستاده است. از یکسو، نظم تکقطبی پس از فروپاشی شوروی که بر برتری بلامنازع ایالات متحده استوار بود، دیگر توان اعمال اراده یکجانبه در تمامی حوزهها را ندارد. از سوی دیگر، نظم جدید چندقطبی نیز هنوز بهطور کامل شکل نگرفته و قواعد، بازیگران و مرزهای آن تثبیت نشدهاند. آنچه اکنون در حال رخ دادن است، نه «پایان نظم قدیم» و نه «استقرار نظم جدید»، بلکه یک دوره گذار پرتنش و ناپایدار است.
در این دوره، قدرت آمریکا دچار افول مطلق نشده، اما با فرسایش نسبی مواجه است. هزینههای بالای مداخلهگری نظامی، رقابت فزاینده با چین، فشارهای مالی و اجتماعی داخلی و کاهش تمایل متحدان به پرداخت هزینههای نظم آمریکامحور، واشنگتن را به سمت بازتنظیم نقش جهانی خود سوق داده است. این بازتنظیم به معنای خروج کامل از صحنه بینالمللی نیست، بلکه نشاندهنده حرکت به سمت مداخلهگری انتخابی و اولویتمحور است.
منطقهمحور شدن قدرت؛ واقعیت یا اغراق؟
در فضای گذار، قدرتهای منطقهای نقش پررنگتری یافتهاند. چین در شرق آسیا، روسیه در اوراسیا و بازیگران میانی در مناطق مختلف تلاش میکنند حوزه نفوذ خود را تثبیت کنند. با این حال، تبدیل این روند به یک نظم پایدار منطقهمحور، مستلزم ظرفیتهای اقتصادی، نهادی و امنیتی است که همه کشورها از آن برخوردار نیستند.
بنابراین، روایتهایی که از «پایان نقش پلیس جهانی آمریکا» یا «واگذاری کامل امنیت به قدرتهای منطقهای» سخن میگویند، اغلب دچار اغراق هستند. واقعیت آن است که خلأ قدرت، اگر هم شکل بگیرد، نسبی، نامتوازن و رقابتی خواهد بود و نه پایدار و قابل پیشبینی.
هر کشور با هر سطحی از قدرت اثرگذار است
در چنین شرایطی، برخلاف برخی روایتها، جهان بهسوی یک سرنوشت محتوم و ازپیشتعیینشده حرکت نمیکند؛ بلکه نظم آینده در حال ساختهشدن از دل کنشها، تصمیمها و رقابتهای امروز بازیگران مختلف است و اقدام هر کشور، با هر سطحی از قدرت، میتواند در نتیجه نهایی اثرگذار باشد. تفاوت بازیگران نه در اصل اثرگذاری، بلکه در دامنه، عمق و ابتکار عمل آنهاست. از این منظر، دوره گذار نه زمان انفعال، بلکه دورهای تعیینکننده برای تثبیت یا تضعیف جایگاه کشورها در نظم آینده است.
آمریکا؛ بازیگر فعال در بازطراحی نظم جدید
برخلاف تحلیلهایی که از انفعال یا عقبنشینی کامل آمریکا سخن میگویند، ایالات متحده همچنان فعالترین بازیگر در فرآیند شکلدهی به نظم جدید است. آمریکا بهعنوان ذینفع اصلی نظم پیشین، بیش از بسیاری از کشورها به این واقعیت واقف است که قدرتش در حال افول نسبی است و دیگر نمیتواند مانند گذشته نقش مسلط و بیرقیب ایفا کند. اما این آگاهی به انفعال منجر نشده، بلکه به ابتکار عمل برای بازتعریف قواعد بازی انجامیده است.
تمرکز بر ائتلافسازیهای جدید، مهار انتخابی رقبا، بازآرایی زنجیرههای تأمین، استفاده از ابزارهای مالی و فناورانه و مداخلهگری هدفمند، همگی نشانههایی از تلاش آمریکا برای حفظ حداکثری منافع خود در نظمی متفاوت از گذشته است. این رویکرد نشان میدهد که آمریکا تغییر نظم را پذیرفته، اما تسلیم پیامدهای آن نشده است.
رقابت برای سهم بیشتر؛ همه بازیگران در صحنهاند
در کنار آمریکا، دیگر قدرتهای بزرگ و متوسط نیز همین منطق را دنبال میکنند. چین، روسیه، اتحادیه اروپا و حتی بازیگران منطقهای، هر یک در تلاشاند جایگاه مطلوبتری در نظم آینده برای خود تثبیت کنند. از این منظر، نظم آینده نه محصول یک بازیگر، بلکه نتیجه برهمکنش راهبردهای متعارض و گاه متداخل کشورهای مختلف خواهد بود.
بنابراین، تصور اینکه جهان تنها در حال «حرکت» به سمت نظم جدیدی مشخص است، سادهسازی واقعیت است. آنچه در حال وقوع است، فرآیند ساخت نظم است؛ فرآیندی که هنوز باز است و میتواند مسیرهای متفاوتی را طی کند.
ایران؛ فرصت محدود در جهانِ میاندورهای
در این چارچوب، ایران نیز با فرصتی واقعی اما محدود مواجه است. کاهش نسبی تمرکز آمریکا بر غرب آسیا و تغییر اولویتهای آن، فضای جدیدی برای مانور بازیگران منطقهای ایجاد کرده است. اما این فضا بههیچوجه تضمینکننده نقشآفرینی خودکار ایران نیست.
فرصت ایران، مشروط، رقابتی و زماندار است. استفاده از آن نیازمند تقویت بنیانهای اقتصادی، کاهش شکافهای ساختاری، تعریف منافع مشترک با همسایگان و عبور از نگاه تنها سیاسی-امنیتی به سمت همکاریهای اقتصادی و زیرساختی است. در غیر این صورت، همانگونه که در تجربههای پیشین مشاهده شده، فرصتها بهسرعت به تهدید تبدیل میشوند.
کنش فعال؛ شرط بقا در نظم آینده
دوره گذار جهانی، دوره انتظار برای روشنشدن آینده نیست. کشورهایی که در این مقطع نتوانند جایگاه خود را تثبیت کنند، در نظم آینده نیز نقش حاشیهای خواهند داشت. برای ایران، مسئله اصلی نه افول آمریکا و نه صعود دیگران، بلکه نحوه کنش امروز است.
نظم آینده جهان اکنون در حال ساختهشدن است. ایران اگر در این فرآیند نقش فعالی ایفا نکند، نهتنها از مزایای آن بهرهمند نخواهد شد، بلکه باید با پیامدهای نظمی مواجه شود که دیگران بدون درنظرگرفتن منافعش طراحی کردهاند. از این رو، کنش فعال، واقعگرایانه و اقتصادمحور، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی راهبردی است.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی

