به گزارش مسیر اقتصاد منطقه شاخ آفریقا بهندرت دههای آرام را تجربه کرده و چین این بیثباتی را از نزدیک زیر نظر داشته است. با وجود ادعاهای پکن درباره همکاری توسعهای و همکاری برد‑برد، روند واقعی نشان میدهد که دورههای درگیری بارها فرصتی برای چین ایجاد کرده که جایگاه راهبردی خود را تحکیم، حضور امنیتیاش را گسترش و خود را بهعنوان یک بازیگر دیپلماتیک مطرح کند. چین همواره از صلح در منطقه سخن میگوید، اما زمانبندی و شیوه عمل آن نشاندهنده برنامهریزی عمیقتری است: بیثباتی چین را از منطقه بیرون نمیراند، بلکه شرایطی ایجاد میکند تا هر چه بیشتر در آن جاگیر شود.
بیثباتی به مثابه فرصت: چرایی گسترش نفوذ چین در شاخ آفریقا
در منطق چین، بیثباتی در شاخ آفریقا یک فرصت راهبردی است. جنگ داخلی اتیوپی و دیگر بحرانها، پکن را واداشته تا از سیاست عدم مداخله فاصله بگیرد و حضور امنیتی خود را با گسترش پایگاه نظامی در جیبوتی و حفاظت از سرمایهگذاریهای کلان افزایش دهد. همچنین، با ارائه وامها و حمایت سیاسی بدون شرط، دسترسی بلندمدت به منابع حیاتی مانند نفت و مواد معدنی را تضمین کرده و نفوذ خود را در منطقه عمیقتر میکند.
چین با تأسیس سازمان بینالمللی میانجیگری (IOMed) در سال ۲۰۲۵، تلاش خود را برای نقشآفرینی به عنوان یک قدرت دیپلماتیک جهانی و جایگزین نظامهای غربی تشدید کرده است. این اقدام که با هدف حفاظت از سرمایهگذاریهایش در مناطق بیثبات و جلب حمایت کشورهای جهانی جنوب انجام شده، بخشی از استراتژی بزرگتر پکن برای تعریف نظم بینالمللی خارج از چارچوبهای سنتی غرب است.
تلاشهای میانجیگری چین: نتایج متناقض و انگیزههای آشکار
تلاشهای دیپلماتیک چین برای میانجیگری در مناقشات شاخ آفریقا، با نتایج محدود و موفقیتهای نامشخصی همراه بوده است. کنفرانس صلح ۲۰۲۲ با استقبال محتاطانه مواجه شد و در اتیوپی، نزدیکی سنتی چین به دولت مرکزی، اعتماد گروههای مخالف را جلب نکرده است. مداخله در سودان در سال ۲۰۲۵ نیز عمدتاً برای حفاظت از سرمایهگذاریهای نفتی بود. اگرچه پکن در مواردی مانند مناقشه مرزی جیبوتی و اریتره (۲۰۱۷) یا حضور در مذاکرات سودان جنوبی وارد عمل شده، ولی انگیزه اصلی در پشت این تلاشها همواره حفاظت از منافع اقتصادی و راهبردی خود بوده است. این امر تناقض بنیادی رویکرد چین را نشان میدهد: ادعای بیطرفی در میانجیگری در حالی که روابط عمیق مالی و سیاسی با دولتهای حاکم، ادعای بیطرفی را با چالش مواجه میسازد.
بنادر، اهرمفشار و سیاست وابستگی
چین با سرمایهگذاری هوشمندانه در بنادر حیاتی در دو سوی رقابتهای منطقهای، نفوذ خود را افزایش میدهد. این راهبرد که در سطح جهانی از کانال پاناما تا اقیانوس هند دیده میشود، در شاخ آفریقا نیز با کنترل زیرساختهای بندری، موقعیت بیبدیلی برای پکن ایجاد میکند. کشورهای وابسته به وامها و فناوری چین، در زمان بحران چارهای جز حفظ روابط نزدیک با پکن ندارند. این وابستگی اقتصادی، راه را برای نقشآفرینی چین به عنوان میانجی، صرف نظر از بیطرفی واقعی آن، هموار میسازد، زیرا اهرم حیاتی نگهداشت و عملکرد زیرساختها در دستان چین است.
چین به عنوان کانون قدرت جایگزین
با کاهش نفوذ غرب در بخشهایی از شاخ آفریقا، چین خود را به عنوان یک قطب قدرت جایگزین و جذاب برای دولتهای تحت تحریم یا انتقاد بینالمللی مطرح کرده است. ابتکاراتی مانند ابتکار امنیت جهانی و مجمع صلح و امنیت چین-آفریقا در راستای تبلیغ این تصویر است. با این حال، مداخلات امنیتی چین عمدتاً معطوف به تثبیت موقتی اوضاع برای حفاظت از منافع خود و حفظ ارتباط با همه طرفهاست، نه پرداختن به ریشههای سیاسی عمیقتر درگیریها.
مشارکت چین در شاخ آفریقا یک استراتژی حسابشده برای تبدیل بحران به فرصت است. این کشور با ترکیب ابزارهای مختلف از میانجیگریهای نمایشی و پایگاه نظامی در جیبوتی، تا سرمایهگذاری در بنادر و شراکتهای منابعی در پی ایجاد اهرم نفوذ در منطقه است. هدف نهایی نه برقراری صلح پایدار، بلکه حفظ و گسترش حضور راهبردی از طریق تبدیل خود به شریک اجتنابناپذیر برای دولتهای بحرانزده است. این نقشآفرینی بیش از آنکه بر اساس بیطرفی یا صلحسازی باشد، بر محاسبات سرد راهبردی استوار است.
منبع: اوراسیاریویو
اتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی

