۲۱ آبان ۱۴۰۴

مسیر اقتصاد؛ رسانه تصمیم‌سازان اقتصاد ایران

شناسه: ۲۱۴۴۸۰ ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰ دسته: تجارت و دیپلماسی کارشناس: میرهادی رهگشای
۰

در سال‌های اخیر، بارها این تصور شکل گرفته که حل مسائل اقتصادی و گشایش در مسیر توسعه ایران تنها از طریق مصالحه با آمریکا ممکن است. با این حال تجربه ۱۲ سال گذشته نشان می‌دهد که هر بار ایران با هدف کاهش تخاصم، امتیازاتی در حوزه‌های هسته‌ای، امنیتی و منطقه‌ای داده، نتیجه‌ای جز تشدید فشارها و تحریم‌ها نگرفته است. در واقع، مسئله اصلی نه فقدان تمایل ایران به مصالحه، بلکه نبود اراده پایدار در طرف مقابل برای رفع واقعی تخاصم است. تخاصم کنونی نه محصول سوءتفاهم، بلکه نتیجه تضاد منافعی بنیادین است و سیاست مهار ایران در مرکز راهبرد آمریکا قرار دارد؛ از همین رو هر مصالحه‌ای تا زمانی که این راهبرد پابرجاست، ناپایدار و غیرقابل اتکاست. این درحالیست که توسعه نیازمند ثبات، پیش‌بینی‌پذیری و اراده متقابل برای همکاری است.

مسیر اقتصاد/ در فضای سیاسی و رسانه‌ای ایران، همواره این پرسش مطرح بوده است که آیا گشایش اقتصادی و عبور از چالش‌های توسعه‌ای کشور، در گروِ مصالحه با آمریکاست؟ این نگاه بر پایه این تصور شکل گرفته که بخش بزرگی از محدودیت‌های اقتصاد ایران ناشی از تحریم‌هاست و در نتیجه، اگر روابط ایران و آمریکا بهبود یابد، مسیر توسعه نیز هموار خواهد شد. هرچند انکار اثرات جبران ناپذیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران به دور از منطق است اما مرور دقیق تجربه‌های ۱۲ سال گذشته نیز نشان می‌دهد که این فرض ساده‌انگارانه، با واقعیت‌های روابط ایران و آمریکا سازگار نیست.

«نرمش با غرب» سیاست دائمی ایران در ۱۲ سال اخیر

از ابتدای دهه ۱۳۹۰ تاکنون، سیاست‌گذاران ایرانی بارها برای کاهش سطح تخاصم با غرب، مسیرهای مختلفی را آزموده‌اند. توافق هسته‌ای برجام در سال ۱۳۹۴ مهم‌ترین نمود این رویکرد بود. ایران در چارچوب این توافق، محدودیت‌های گسترده‌ای بر فعالیت‌های هسته‌ای خود پذیرفت، بخشی از زیرساخت‌های راهبردی را کنار گذاشت و به‌صورت کامل با نظام راستی‌آزمایی آژانس همکاری کرد. در مقابل، قرار بود تحریم‌ها لغو شوند و ایران به نظام مالی جهانی بازگردد. با این حال، در عمل، نه‌تنها وعده‌های طرف مقابل محقق نشد، بلکه با تغییر دولت در آمریکا، همان توافق نیز کنار گذاشته شد و تحریم‌ها به‌صورت بی‌سابقه‌ای تشدید گردید.

در کنار برجام، ایران در حوزه‌های منطقه‌ای نیز رویکردی مبتنی بر تنش‌زدایی در پیش گرفته است. از توافق با عربستان و کاهش تنش‌های خلیج فارس گرفته تا نقش فعال در کمک به ثبات عراق، سوریه و یمن، همگی نشانه‌هایی از اراده ایران برای کاستن از تخاصم‌های سیاسی و امنیتی‌اند. حتی در تجاوز اخیر اسرائیل به ایران و توافق آتش بس اسرائیل با حماس نیز، ایران با پذیرش آتش‌بس بدون پیش‌شرط نشان داد که در پی تشدید درگیری‌ها نیست و هدف اصلی‌اش، کاهش بحران و جلوگیری از گسترش جنگ است. اینها همه بیانگر این واقعیت‌اند که ایران بارها نرمش نشان داده و عملاً اراده خود را برای مصالحه و تعامل اثبات کرده است.

قدرت گرفتن ایران تهدیدی راهبردی برای آمریکا در نظم نوین جهانی

اما سؤال اساسی اینجاست: چرا هیچ‌کدام از این تلاش‌ها به نتیجه پایدار نرسیده است؟ آیا مشکل در نحوه مذاکره یا نوع امتیازدهی ایران بوده است، یا اساساً طرف مقابل انگیزه ماندگار برای مصالحه ندارد؟

برای پاسخ به این پرسش، باید به واقعیت ساختاری سیاست آمریکا در قبال ایران توجه کرد. ایالات متحده طی دهه‌های گذشته، راهبردی روشن برای مهار قدرت ایران در پیش گرفته است؛ راهبردی که از تغییر دولت‌ها در واشنگتن تأثیر نمی‌پذیرد. از نگاه آمریکا، ایران صرفاً یک کشور مسئله‌ساز در منطقه غرب آسیا نیست، بلکه بازیگری است که می‌تواند در نظم جهانی جدید، به‌ویژه در محور همکاری با چین و روسیه، نقشی تعیین‌کننده داشته باشد. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در مسیر انرژی، بازار بزرگ داخلی، ظرفیت صنعتی و نقش آن در تأمین امنیت انرژی شرق آسیا، همگی عواملی‌اند که قدرت‌یابی ایران را به تهدیدی راهبردی برای منافع آمریکا در منطقه و جهان تبدیل کرده‌اند.

در چنین شرایطی، هرگونه مصالحه با ایران از دید آمریکا تنها زمانی ارزش دارد که بتواند به تضعیف تدریجی قدرت ایران منجر شود، نه به تقویت آن. تجربه برجام نیز مؤید همین نگاه است: هدف واشنگتن نه عادی‌سازی روابط اقتصادی ایران، بلکه مهار ظرفیت‌های فناورانه و محدودسازی منابع مالی کشور بود. در واقع، هرگاه ایران امتیاز داده، طرف مقابل گام بعدی را برای مهار بیشتر برداشته است. ازاین‌رو، مشکل اصلی در مسیر مصالحه، «فقدان اراده پایدار در طرف مقابل برای رفع واقعی تخاصم» است.

افزون بر این، مسئله تخاصم ایران و آمریکا، برخلاف تصور عمومی، صرفاً به برنامه هسته‌ای یا اختلافات منطقه‌ای محدود نیست. این تخاصم ریشه در منطق ژئوپلیتیکی رقابت قدرت‌ها دارد. آمریکا نمی‌خواهد در شرایطی که نظام بین‌الملل در حال گذار از نظم تک‌قطبی است، کشوری مانند ایران بتواند در تعامل با شرق و با استفاده از ظرفیت‌های انرژی و ترانزیتی خود، به قدرتی مستقل و اثرگذار تبدیل شود. از همین رو، فشار اقتصادی، تحریم‌های ثانویه و حتی تحریک بی‌ثباتی در منطقه، ابزارهایی هستند برای کند کردن مسیر توسعه ایران.

رفع تخاصم با غرب اساسا امکان‌پذیر نیست

ایران در سال‌های گذشته بارها نشان داده که با رفع تخاصم مشکلی ندارد؛ اما مسئله اینجاست که طرف مقابل تخاصم را ابزار سیاست خود می‌داند. از نگاه آمریکا، مهار ایران نه یک هدفی موقت، بلکه بخشی از راهبرد حفظ برتری در نظم جهانی است. بنابراین، حتی اگر در ظاهر نیز مصالحه‌ای شکل گیرد، مادامی که این راهبرد پابرجاست، امکان پایدارسازی آن وجود نخواهد داشت.

با چنین توصیفی، پاسخ به پرسش اصلی روشن می‌شود: مسیر توسعه ایران از مصالحه با آمریکا نمی‌گذرد، زیرا توسعه نیازمند ثبات، پیش‌بینی‌پذیری و اراده متقابل برای همکاری است؛ در حالی که در روابط ایران و آمریکا، عنصر اعتماد ساختاری وجود ندارد. تجربه‌های گذشته نشان داده‌اند که هر بار تهران در پی کاهش تنش بوده، واشنگتن آن را فرصتی برای اعمال فشار بیشتر تلقی کرده است.

به بیان دیگر، مانع اصلی توسعه ایران نه تمایل یا عدم تمایل به مصالحه، بلکه واقعیتی عمیق‌تر است: آمریکا توسعه ایران را در تضاد با منافع خود می‌بیند و بنابراین هر راهی که به تقویت استقلال و توان اقتصادی ایران منجر شود، با مقاومت واشنگتن روبه‌رو خواهد شد. به همین دلیل، پاسخ به پرسش تیتر نه در «چگونگی مصالحه»، بلکه در درک این واقعیت نهفته است که تخاصم کنونی نه محصول سوءتفاهم، بلکه نتیجه تضاد منافع بنیادین است.

انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.