مسیر اقتصاد/ در دهههای پایانی قرن بیستم، جهان با رویای «دهکده جهانی» و «جهانیسازی» پیش میرفت؛ رؤیایی که در آن مرزها بیمعنا میشدند، سرمایه آزادانه جابهجا میشد و تجارت جهانی موتور رشد همگانی بود.
اما امروز، تقریباً تمام نشانهها میگویند آن دوران به پایان رسیده است. دنیا بهجای همگرایی، بهسمت واگرایی میرود؛ قدرتها بهجای همکاری، در حال بازسازی حصارهای اقتصادی خود هستند؛ و شعار «تجارت آزاد» جای خود را به «حمایت از تولید داخلی» داده است.
تا چند سال پیش، نظم اقتصادی جهان ساختاری روشن داشت. آمریکا در مرکز بود و سایر کشورها در مدار آن حرکت میکردند. نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO)، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، قواعد این نظم را تنظیم میکردند و تجارت آزاد، محور رشد اقتصادی جهان بود. اما این چارچوب دیگر کار نمیکند. خود آمریکا، که روزی پرچمدار آزادسازی اقتصاد بود، حالا عملاً نهاد داوری سازمان تجارت جهانی را تعطیل کرده و بسیاری از قواعد را کنار گذاشته است. در چنین فضایی، تجارت جهانی عملاً بدون داور ادامه دارد و هر قدرت اقتصادی قوانین خود را مینویسد.
یکی از بارزترین نشانههای این دگرگونی، افول تدریجی سلطه دلار است. برای دههها، دلار نقش اکسیژن در اقتصاد جهانی را داشت، اما اکنون بسیاری از کشورها در پی کاهش وابستگی به آن هستند. چین بخش بزرگی از تجارتش با روسیه، عربستان و برزیل را با یوان انجام میدهد؛ هند با امارات توافق کرده بخشی از مبادلات را با روپیه تسویه کند؛ و روسیه پس از تحریمهای غرب تقریباً همه مبادلاتش با آسیا را با روبل و یوان پیش میبرد. حتی عربستان، متحد سنتی آمریکا، از بررسی فروش نفت با ارزهای غیردلاری سخن گفته است.
بهعبارتی، همان ابزاری که زمانی اهرم قدرت آمریکا بود — یعنی تحریم — حالا به عامل اصلی شتابگرفتن روند دلارزدایی بدل شده است. کشورها دریافتهاند که تنها راه در امان ماندن از تحریمهای واشنگتن، رهایی از شبکه مالی تحت کنترل آمریکا است. این روند کند اما قطعی است و پیامدهای آن ساختار اقتصاد جهانی را دگرگون خواهد کرد.
در کنار این تحول مالی، موج جدید ملیگرایی اقتصادی بهسرعت در حال گسترش است. شعار «اول آمریکا» که در دوره ترامپ مطرح شد، تنها یک استثنا نبود؛ بلکه سرآغاز تغییر رویکرد جهانی بود. ایالات متحده با وضع تعرفه، خروج از توافقات بینالمللی و سیاستهای حمایتگرایانه، دروازههای خود را بست و همین الگو به سرعت در جهان گسترش یافت. اروپا با سیاستهایی مانند «مالیات کربن مرزی»، محدودیتهایی برای واردات از کشورهای دیگر وضع کرده است؛ هند با طرح «ساخت هند» تعرفههای سنگینی بر واردات اعمال میکند؛ و چین نیز با محدود کردن صادرات عناصر خاکی کمیاب، عملاً زنجیره تأمین جهانی را تحت تأثیر قرار داده است.
به این ترتیب، دوران تجارت آزاد بیقید و شرط به پایان رسیده است. کشورها در حال بازگشت به منطق رقابت صنعتی، بومیسازی تولید و تأمین امنیت زنجیرههای حیاتی خود هستند.
در نتیجه، زمانی که نهادهای بینالمللی کارکرد خود را از دست میدهند، گروههای جدید جای آنها را میگیرند. بریکس، که زمانی یک گروه اقتصادی محدود بود، اکنون با عضویت کشورهایی مانند عربستان، ایران، مصر و امارات، به بلوکی تبدیل شده که بیش از نیمی از جمعیت جهان را نمایندگی میکند. سازمان همکاری شانگهای نیز از یک نهاد امنیتی منطقهای به شبکهای سیاسی–اقتصادی با وزن بینالمللی بدل شده است. این نهادها گرچه هنوز فاصله زیادی تا ساختارهای سنتی قدرت دارند، اما روند حرکت آنها نشان میدهد نظم جهانی آینده بر محور ائتلافهای منطقهای و منافع مشترک اقتصادی شکل خواهد گرفت، نه بر پایه یک مرکز قدرت جهانی.
بنابراین، سؤال اساسی دیگر این نیست که آیا نظم قدیم در حال فروپاشی است یا نه — این اتفاق در عمل رخ داده است. پرسش واقعی این است که در جهانی که هر کشور بر اساس منافع ملی خود عمل میکند، برنامه ایران برای حفظ و گسترش منافع ملی چیست؟
جهان امروز بهسمت درونگرایی و رقابت منطقهای پیش میرود؛ اما برای کشوری با موقعیت ژئواکونومیک ایران، این دگرگونی هم تهدید است و هم فرصت. اگر ایران بتواند با برنامهریزی هوشمندانه، جایگاه خود را در زنجیرههای جدید منطقهای تعریف کند — از مسیر انرژی، ترانزیت و تولید صنعتی — میتواند یکی از برندگان نظم در حال ظهور باشد. اما در غیر این صورت، خطر آن وجود دارد که سهم کشور از نظم آینده، تنها به تماشای رقابت دیگران محدود شود.
این کلیپ توسط اندیشکده اقتصاد مقاومتی تهیه شده و قسمت دوم از داستان نظم نوین جهانی است.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی

