به گزارش مسیر اقتصاد جهان در آستانه عصری جدید قرار دارد که بنیانهای رفاه اروپا را به چالش کشیده است. برای نخستینبار، نه بحرانهای اقتصادی یا سیاسی، بلکه خود نظم بینالمللی حاکم بر جهان در معرض فروپاشی قرار گرفته است. این دگرگونی حاصل روندهایی عمیقتر مانند ظهور چین به عنوان قدرت اقتصادی جهانی، شکست گذار دموکراتیک در روسیه، و تشدید شکافهای سیاسی در دموکراسیهای غربی است. در چنین شرایطی، اروپا با آیندهای روبهروست که بیش از هر زمان دیگر، پرریسک اما در عین حال سرنوشتساز است.
پایان نظم لیبرال و بازگشت رقابت قدرتها
نظم لیبرال بینالمللی که پس از جنگ جهانی دوم با محوریت آمریکا شکل گرفت، دههها زمینهساز ثبات اقتصادی و رشد تجارت جهانی بود. اما این نظم، بهویژه پس از دهه ۱۹۹۰، وارد مرحلهای از جهانیسازی افراطی شد که با بحران مالی ۲۰۰۸ و بازگشت ملیگرایی اقتصادی در چین و روسیه به پایان رسید. اکنون، جهان بار دیگر به هنجار تاریخی رقابت قدرتها بازگشته است؛ رقابتی که دیگر بر پایه همکاری چندجانبه نیست، بلکه بر مبنای منافع ملی و امنیت اقتصادی شکل میگیرد. شاخص جهانی «عدم قطعیت در سیاستهای اقتصادی و تجاری» از سال ۲۰۱۷ تاکنون روندی صعودی داشته و با آغاز موج جدید تعرفههای آمریکا در سال ۲۰۲۵ به بالاترین سطح تاریخی خود رسیده است.
شوک سهگانه ترامپ و ۴ تهدید بزرگ برای اروپا
در دوره جدید ریاستجمهوری دونالد ترامپ، سیاستهای اقتصادی آمریکا سه شوک اصلی به اروپا وارد کرده است:
- افزایش بیسابقه تعرفهها از میانگین ۲.۴ درصد به ۱۹ درصد؛
- بیثباتی سیاستگذاری اقتصادی در آمریکا؛
- تغییرات تهاجمی در سیاست مالی که تأثیر جهانی دارد.
در کنار این عوامل، چهار حطر عمده نیز اقتصاد اروپا را تهدید میکند:
- احتمال فروپاشی بازار اوراق قرضه آمریکا در نتیجه کسری بودجه عظیم؛
- خطر تشدید اقدامات نظامی یا هیبریدی روسیه؛
- بحران بدهی در منطقه یورو با قدرتگیری احزاب پوپولیست؛
- و در نهایت، تشدید جنگ تجاری میان آمریکا و چین در شرق آسیا.
این خطرها در شرایطی پدید آمدهاند که بدهی عمومی دولتهای غربی بیش از ۲۰ واحد درصد نسبت به ۲۰۰۷ افزایش یافته و دولتها با هزینههای فزاینده دفاعی، جمعیتی و زیستمحیطی مواجهاند.
سه سناریوی پیشروی نظم جهانی تا ۲۰۳۵
تحلیلها سه مسیر اصلی را برای آینده جهان ترسیم میکنند:
- فروپاشی همکاریهای بینالمللی؛ رقابت شدید واشنگتن و پکن موجب تضعیف نهادهای جهانی و کاهش شدید کالاهای عمومی بینالمللی میشود.
- جهانی متشکل از بلوکها؛ در این حالت، دو یا چند بلوک اقتصادی–سیاسی شکل میگیرد و اتحادیه اروپا مجبور به انتخاب بین تبعیت از آمریکا یا حرکت مستقل خواهد شد.
- بازتعریف چندجانبهگرایی؛ سناریویی مطلوبتر که بر اصلاح نهادهای جهانی با حضور قدرتهای نوظهور استوار است.
از دید تحلیلگران، سناریوی سوم بهترین گزینه برای اروپا است، اما تحقق آن تنها به رفتار آمریکا و چین بستگی ندارد؛ بلکه به نقشآفرینی فعال اروپا به عنوان قدرت میانی نیز وابسته است.
وابستگیهای راهبردی؛ پاشنه آشیل اروپا
اروپا در مسیر رقابت قدرتها با ضعفهای بنیادین روبهرو است. در حوزه دفاعی، هنوز به خودکفایی کامل نرسیده و به چتر امنیتی آمریکا وابسته است. در حوزه فناوریهای پیشرفته، بهویژه در زمینه سختافزار، تراشه و هوش مصنوعی، وابستگی شدید به آمریکا و شرق آسیا دارد. در بخش مالی، سلطه دلار و سیستمهای پرداخت آمریکایی ادامه دارد و در حوزه انرژی، اگرچه پیشرفتهایی در تنوعبخشی صورت گرفته، اما هنوز بازار یکپارچه و مقاوم انرژی در اروپا شکل نگرفته است. همچنین، تغییرات اقلیمی، پیری جمعیت و رشد هزینههای رفاهی، فضای مانور دولتهای اروپایی را محدود کرده است. در نتیجه، اروپا برای حفظ نقش جهانی خود ناگزیر از بازتعریف روابط راهبردی با آمریکا، چین و روسیه و تقویت بنیانهای داخلی است.
در مجموع، اگرچه اثر کوتاهمدت جنگ تجاری و تنشهای ژئوپلیتیک بر رشد اقتصادی اروپا ممکن است محدود باشد، اما در افق بلندمدت، قاره سبز بیش از هر منطقه دیگری در معرض آسیب است. جهان در حال حرکت به سوی نظمی چندقُطبی و رقابتی است که در آن دیگر خبری از «هژمون خیرخواه» آمریکایی نیست و هر قدرتی منافع خود را دنبال میکند. در چنین جهانی، اگر اروپا نتواند میان استقلال راهبردی و وابستگی اقتصادی خود توازن برقرار کند، به احتمال زیاد بازنده بزرگ رقابت آمریکا و چین خواهد بود؛ بازندهای که نقش آن از «شریک در نظم جهانی» به «میدان رقابت قدرتها» تنزل یافته است.
منبع: WCR
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی