مسیر اقتصاد/ آمریکا به تازگی سیاست جدید تعرفهای خود علیه بسیاری از کشورهای جهان را عملیاتی کرده است که میتوان از آن به عنوان یک تغییر پارادایم در عرصه تجارت بینالملل یاد کرد. این اقدام آمریکا به طور حتم تبعات گستردهای بر اقتصاد بسیاری از کشورها، خصوصا کشورهایی که رابطه بیشتری با اقتصاد آمریکا داشتهاند خواهد داشت و البته حاوی پیامها و عبرتهای متعدد است.
«جهانی سازی تجارت» و «تجارت آزاد» به پایان خط رسیده است
اولین درس سیاست اخیر آمریکا کنار گذاشته شدن کامل سیاست «تجارت آزاد» از عرصه تجارت بینالملل است؛ در دنیای جدید دیگر کسی از مزایای تجارت آزاد سخن نمیگوید و همه کشورها به دنبال اعمال سیاستهای مشابه برای حفظ رقابت پذیری تولیدات داخلی خود هستند. کنار گذاشتن تجارت آزاد البته یک شبه رخ نداده است و آثار آن در طول حدود ۲ دهه اخیر به مرور نمایان شده است. تضعیف سازمان تجارت جهانی (WTO) و عدم توانایی این سازمان در دستیابی به توافق جدید در طول بیش از دو دهه و ناکارآمدی این سازمان در اعمال قواعد خود در عرصه تجارت بینالملل گواه بر این مدعاست. علاوه بر این در طول این مدت کشورهای جهان به سمت انعقاد توافقات تجاری دوجانبه حرکت کردهاند تا از این مسیر تعاملات تجاری خود را با کشورهای منتخب و نزدیک افزایش دهند.
عضویت در WTO هیچ فایدهای ندارد
بنابراین آنچه مسلم است اینکه دنیای جهانی سازی تجارت به پایان رسیده است. در چنین عرصهای عملا نهادی همچون سازمان تجارت جهانی کارایی خود را به کلی از دست خواهد داد و کشورهای جهان از این پس بیش از گذشته در جهت عدم پایبندی به قواعد تجاری این سازمان حرکت خواهند کرد؛ چراکه منفعت اقتصادی امروز در عدم پایبندی به قواعد تجاری است. به این ترتیب عصر امروز عصری نیست که کشورها بر تعهدات جهانی خود بیفزایند، بلکه به دنبال کنار گذاشتن تعهدات خود هستند. در خصوص ایران نیز عضویت در سازمان تجارت جهانی برخلاف ۲۰ سال قبل مزیتی برای ایران فراهم نمیکند و به مثابه شنا کردن در خلاف مسیر رودخانه محسوب میشود؛ چراکه از طرفی این عضویت بر تعهدات ایران خواهد افزود و از طرف دیگر به دلیل عدم پایبندی کشورها به قواعد تجاری، آوردهای برای ایران نخواهد داشت.
«دسترسی به بازار» به مثابه یک امتیاز در روابط تجاری
درس دیگری که میتوان از اقدام اخیر آمریکا آموخت اینکه، «دسترسی به بازار» یک حق نیست که به طور پیشفرض در اختیار همه کشورهای جهان قرار بگیرد؛ بلکه یک امتیاز است و تنها به کشوری اختصاص پیدا میکند که به طور دوجانبه وارد تعامل شود و به طور متقابل امتیاز بدهد.
کارآمدی مجدد ابزار «تعرفهگذاری» در «مدیریت واردات»
نکته قابل تامل دیگر اینکه بار دیگر ابزار تعرفه واردات و تعرفهگذاری، به صدر ابزارهای مدیریت واردات بازگشته است. پیش از این تصور بر این بود که عصر تعرفهگذاری به سر آمده است و نباید از این ابزار برای درآمدزایی یا مدیریت واردات استفاده کرد؛ اما اقدام اخیر آمریکا نشان داد این ابزار همچنان میتواند تحول آفرین باشد و باید به نحوی هوشمندانه در سیاستگذاری تجاری از آن بهره برد.
پایان دوران تعیین تعرفه واردات یکسان برای همه کشورها
تعرفهگذاری و به طور کلی سیاستگذاری تجاری باید متناسب با سطح روابط اقتصادی و سیاسی با کشورها تعیین شود. آمریکا برای کشورهای دوست تعرفه کم اعمال کرده ولی برای بسیاری از کشورها که رابطه مطلوبی ندارد یا روابط اقتصادی با آن کشور به طور یکطرفه شکل گرفته است، تا ۵۰ درصد وضع کرده است. به طور خاص اغلب کشورهای اروپایی همچون بریتانیا، آلمان و فرانسه با تعرفههای ۱۰ تا ۱۵ درصدی مواجه شدهاند درحالیکه کشورهای درحال توسعه مثل برزیل و هند با تعرفه ۵۰ درصدی و کشورهای کمتر توسعه یافته مثل میانمار، لائوس و سوریه با تعرفه ۴۰ درصدی مواجه شدهاند.
بنابراین عصر اینکه کشوری بخواهد برای همه کشورهای جهان تعرفه یکسانی وضع کند، به پایان رسیده است و کشورها بر اساس اولویتهای اقتصادی و تجاری خود، اقدام به وضع تعرفه واردات برای کشورهای دیگر میکنند.
«سر به سر کردن تجارت» معیاری مهم در تعیین تعرفه واردات
نکته بسیار مهم اینکه در تعیین تعرفه واردات برای کشورهای مختلف، در کنار سطح روابط اقتصادی و سیاسی، میزان کسری یا مازاد تراز تجاری نیز از اهمیت ویژهای برای آمریکا برخوردار بوده است. به تصریح دولت آمریکا، یکی از اهداف سیاستهای تعرفهای اخیر، تلاش برای «سر به سر کردن تجارت» بوده است؛ به این معنی که میزان تعرفه برای کشورهایی که صادراتشان به آمریکا به مراتب بیشتر از واردات بوده، بیشتر تعیین شده است. به این ترتیب میتوان گفت در عصر جدید تجارت جهانی، کشورها به دنبال سر به سر کردن تجارت هستند و قصد دارند واردات خود را از کشوری انجام دهند، که آن کشور نیز بخشی از نیاز خود را از طریق واردات از آنها تامین میکند.
تعرفه گذاری ابزاری برای رسیدن به توافقات تجاری دوجانبه
نکته کلیدی دیگر اینکه آمریکا از ابزار تعرفهگذاری برای کشاندن دیگر کشورها پای میز مذاکره و گرفتن امتیازات تجاری بهره میبرد. به بیان دیگر آمریکا قصد دارد مبتنی بر برنامه تجارت خارجی خود، تجارت را تنها با کشورهایی توسعه دهد که از یک طرف برای اقتصاد آمریکا مفید است و از طرف دیگر آنها نیز قصد دارند با دادن امتیازات تجاری، به سمت توسعه دوجانبه تجارت حرکت کنند. افزایش چند باره تعرفههای تجاری و تعویق چندباره آن از سوی آمریکا، گواه این مدعاست. به این ترتیب در عصر جدید تجارت جهانی، کشورها باید برای توسعه تجارت برنامه داشته باشند و با بهرهگیری از الگوی توافقات تجاری دوجانبه، به تحقق اهداف خود در عرصه تجارت جهانی بپردازند.
پایان عصر توسعه مبتنی بر صادرات به توسعه یافتهها؟
نکته پایانی اینکه تا پیش از این راهبرد «توسعه مبتنی بر صادرات به کشورهای توسعه یافته» به عنوان نسخهای معجزه آسا برای کشورهایی که در آغاز مسیر توسعه بودند، تجویز میشد؛ اما اقدام اخیر آمریکا و پیروی احتمالی دیگر کشورهای جهان از این سیاست، کارایی این راهبرد را نیز تحت الشعاع قرار خواهد داد. به ویژه اینکه آمریکا بیشترین تعرفه واردات را برای کشورهای کمتر توسعه یافته و در حال توسعه وضع کردهاست و عملا راه توسعه مبتنی بر صادرات به آمریکا را برای کشورهای کمتر توسعه یافته و درحال توسعه بسته است. به این ترتیب در عصر جدید تجارت جهانی، کشورها باید برای مسیر توسعه خود راهبردی جدید را در دستورکار قرار دهند؛ راهبردی که احتمالا بیش از تمرکز بر صادرات، بر تامین نیازهای داخلی متمرکز باشد.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی