مسیر اقتصاد/ فعالیتهای اقتصادی مردم در طول شبانه روز همراه با یکسری تراکنشهای بانکی انجام میشود. این تراکنشهای بانکی پول را بین بانکهای مختلف به گردش در میآورد. هر بانک در طول روز دارای جریان ورودی پول به حسابهای سپرده نزد خود و جریان خروجی پول از این حسابها است.
برآیند این جریان ورودی و خروجی طی شبانه روز ممکن است منفی یا مثبت باشد. یعنی برای یک بانک ممکن است مقدار خروج سپرده بیش از ورود آن باشد که بانک را اصطلاحا دچار کسری میکند یا اگر مقدار ورودی بیش از خروجی باشد، بانک دچار مازاد خواهد شد. بانکهایی که با کسری مواجه میشوند یعنی به طور خالص سپرده از آنها خارج شده است، باید معادل میزان خروج سپرده، ذخایر بانک مرکزی را به بانکهای دیگر تحویل دهند تا تسویه بین بانکی رخ دهد[۱]. اگر بانک این ذخایر را داشته باشد در پایان آن روز کاری با بانکهای دیگر تسویه میکند؛ اما اگر این ذخایر را نداشته باشد، اصطلاحا دچار کسری ذخایر خواهد شد.
سه مسیر تامین ذخایر برای بانکها
بانکها در صورت کمبود ذخایر از سه طریق میتوانند این ذخایر را تامین کنند. اولین راه بازار بین بانکی است. در گزارش قبل مفصلا توضیح داده شد که بازار بین بانکی در شرایط فعلی توانایی تامین ذخایر متناسب با نیاز بانکها را ندارد.
کنترل مقداری ترازنامه چگونه نرخ بهره بین بانکی را افزایش داد؟
زمانی که بازار بین بانکی توانایی پاسخگویی به نیاز شبکه بانکی را نداشته باشد، بانکها به سراغ دومین راه یعنی استقراض از بانک مرکزی میروند. بانک مرکزی به عنوان قرضدهنده نهایی شبکه بانکی[۲] این ذخایر را در اختیار بانک قرار میدهد. حال اگر بانک مرکزی با انقباض پایه پولی یا ذخایر، نیاز بانکها را رفع نکند، راه سوم از طریق سپردهگیری پیشروی بانکهاست. سپردهگیری به طور همزمان هم بدهیهای بانک را از طریق جذب سپرده جدید افزایش میدهد و هم به همان اندازه، موجودی نقد را در طرف داراییهای بانک منبسط میکند. این موجودی نقد از جنس ذخایر است و بانک پس از تودیع مقداری از آن به عنوان ذخیره قانونی، میتواند از باقی مانده جهت رفع نیازهای تسویهای خود استفاده کند.
افزایش نرخ سود سپرده بانکی و تشدید ناترازی
مطالبی که گذشت هرچند به ظاهر درست مینمود اما یک خطای اساسی در دل آن نهفته بود که آن را مغالطهی ترکیب[۳] مینامند. مغالطهی ترکیب در اینجا بدین معناست که این تحلیل برای یک بانک به عنوان یک جزء درست است اما برای مجموع شبکه بانکی معنا ندارد. زیرا هیچ سپردهای خارج از شبکه بانکی نیست که به آن وارد شود و سپردهگیری تنها ترکیب سپردهها را بین بانکها تغییر میدهد. یعنی یک بازی جمع صفر که بانکها برای بدست آوردن سهم بیشتری از کیک، به صورت غیررسمی نرخهای بهره بالاتر به سپردهها پیشنهاد میکنند. این پیشنهادها منجر به افزایش هزینههای شبکه بانکی و تشدید ناترازیها خواهد شد.
یعنی هرچند سپردهگیری برای یک بانک منفعت دارد اما همین برای بانک دیگر به عنوان هزینه تمام خواهد شد و در مجموع شبکه بانکی، مشکل تسویه بین بانکی را حل نخواهد کرد. لذا بهتر است بانک مرکزی با ایجاد رفتاری انبساطی، راه اول و دوم را برای استفاده بانکها باز نگه دارد تا بانکها به دنبال دستاندازی به سپردههای یکدیگر برای تسویه نباشند.
پینوشت:
[۱] توضیح اینکه سپرده بانکی از جنس بدهی و ذخایر بانک مرکزی از جنس دارایی برای بانک است. وقتی بدهیهای یک بانک یعنی سپرده به بانک دیگر منتقل میشود بایست ما به ازاء آن دارایی بانک یعنی ذخایر نیز به بانک دیگر تحویل داده شود.
[۲] Lender of last resort
[۳] Fallacy of Composition
انتهای پیام/ پول و بانک