مسیر اقتصاد/ یکی از موانع فرهنگی توسعه در ایران ضدیت با شرکتهای بزرگ است؛ قوانین کشور، مأموران دولتی، قانونگذاران، اصحاب رسانهها و حتی قضات دادگاهها، نسبت به شرکتهای بزرگ بیمهر و حتی رفتاری خصومت گونه دارند؛ ولو اینکه شرکت بزرگ، شرکتی دولتی و یا یک نهادی خیریه و عامالمنفعه باشد، چنین رفتار عجیبی بهشدت زیانبار است و امکان پیشرفت و توسعه اقتصادی را از کشور سلب میکند؛ زیرا بدون شرکتهای بزرگ انجام بسیاری از کارها غیرممکن است.
اگر میخواهیم سطح رفاه در کشور بالاتر رود، باید درصدد ایجاد شرکتهای واقعاً بزرگ باشیم؛ شرکتهایی که چند صد هزار پرسنل داشته باشند، شرکتهایی که شعباتی در خارج از کشور داشته و سرمایهگذاریهای هنگفتی در داخل و خارج از کشور کرده باشند.
اگر میخواهید خودروهای ایرانی به بازارهای جهانی صادر شود لازم است که خودروسازهای ایرانی در مقیاس جهانی کار کنند و کارخانههایی در بازارهای هدف دایر نمایند و به مشتریان خارجی وام خرید خودرو بپردازند.
از جریانات فکری که بیش از اندازه در ایران ترویج شد و به کشور آسیب رسانید، ترجمه کتابی بود بنام کوچک زیباست؛ در آن کتاب گفتهشده بود که شرکتهای کوچک کمهزینه، منعطف و چابک هستند و شرکتهای بزرگ پرهزینه، تنبل و خشک میباشند و نتیجهگیری کرده بود که شرکت کوچک بهتر از شرکت بزرگ است! مطالب این کتاب با روحیه قناعت بسیاری از ایرانیان سازگار بود، بنابراین در آن زمان بهشدت به رویکرد حمایت از شرکتهای کوچک و تقابل و انتقاد از بزرگترها کمک کرد.
درحالیکه هر کاری مجریِ مناسب خود را میخواهد؛ برای انجام برخی از کارها شرکتهای کوچک مناسب است و برای انجام برخی دیگر از امور شرکت بزرگ مناسب میباشد؛ چنانکه برخی از امور را شرکت بزرگ نمیتواند انجام دهد و برخی از امور را شرکت کوچک نمیتواند به انجام برساند.
در اکثر موارد شرکتهای بزرگ توانمند، نیرومند و ثروتمند و معتبر هستند و تمامی عناوین تجاری معروف دنیا متعلق به ابر شرکتها میباشند؛ درحالیکه اکثر شرکتهای کوچک، ضعیف، کم اعتبار و گمنام میباشند و حداکثر در محلهای شناختهشده و معتبر هستند.
خوانندگان ایرانی حرفهای نویسنده آن کتاب را باور کردند و توجهی نکردند که به چه علتی در دنیا شرکتها در هم ادغام میشوند و چرا باهم متحد میشوند و شرکتهای بزرگتری ایجاد میکنند. البته روحیه ضدیت با بزرگها و حمایت از کوچکها ربطی به مطالب آن کتاب ندارد؛ بلکه ریشه در فرهنگ ایرانیها دارد کما اینکه طرحهای اشتغالزایی با عناوین مختلف در دورههای مختلف معطوف به طرحها و شرکتهای کوچک شده است.
به عنوان مثال طرح خوداشتغالی در دوره ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی، طرح ضربتی اشتغال در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی، طرحهای زودبازده در زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد و نیز ترویج کارآفرینی و حمایت از شرکتهای کوچک و متوسط که فعلاً مدنظر بسیاری از کارشناسان و اغلب مسئولان است، بیانگر روحیه حمایت از کوچکها و بیمهری با شرکتهای بزرگ است؛ درحالیکه اگر به پیدایش ابر شرکتها کمک میشد، اکنون اقتصاد کشور وضع بهتری داشت و مشاغل بیشتری تولیدشده بود.
بههرحال در ایران هیچکس از شرکتهای بزرگ استقبال نمیکند، درحالیکه اهمیت شرکتهای بزرگ بر هیچکس پوشیده نیست و از سویی دیگر نیازهای کشور و ظرفیتهای کشور برای داشتن ابر شرکتها مشخص است و چه بسیار شرکتهای کوچک و خدماتی و دانشبنیان که میتوانند در سایه ابر شرکتها رشد کنند و مشاغل بسیاری به وجود آورند.
در اکثر نقاط دنیا، فرصتهای مهم در اختیار سازمانهای بیمهگر، بازنشستگی و خیریه قرار میگیرد تا از منافع آن جمع کثیری از مردم بهرهمند شوند؛ درحالیکه در ایران با توجه به روحیه ضدیت با ابر شرکتها، فرصتهای بزرگ متلاشی شده و به شکل رانت در اختیار گروهی از شرکتهای کوچک و گمنام قرار داده می شود.
ملاحظه بفرمائید که چه بلایی سر ابر معدن “سرب و روی” زنجان آوردهایم؛ این معدن بهجای آنکه یکقطب عظیم و پررونق اقتصادی برای کشور ایجاد کند و ثروت هنگفت تولید نماید، اسباب مصیبت شده است؛ واقعاً چه کسی به غیر از ما اینهمه هنرمندی دارد!
در همه جای دنیا به غیر از ایران، شرکتها سعی میکنند خود را بزرگتر و توانمندتر و معتبرتر ازآنچه هستند جلوه دهند؛ ولی در ایران شرکتها از روی ترس و نگرانی سعی میکنند خود را کوچکتر ازآنچه هستند نشان دهند؛ من بر این باور نیستم که روحیه ضدیت با نهادهای بزرگ به خاطر روحیات سوسیالیستی باشد؛ زیرا از شرکتهای بزرگ دولتی و شبهدولتی و خیریهها هم بهشدت انتقاد میشود. البته بیشتر انتقادها به خاطر عدم بهرهوری و کارآیی مناسب شرکتهای بزرگ در ایران است؛ پس میتوان نتیجهگیری کرد که مهم داشتن ابرشرکتهای کارآمد است و الا دولتی بودن و یا شبهدولتی بودن و خیریه بودن و یا متعلق به سازمانهای بازنشستگی بودن آنها هیچ تأثیر منفی و بازدارنده و یا غیر بهرهوری را به همراه ندارد.
مردم عزیز کشورمان بهراستی شایسته زندگی بهتری هستند و شرط آنکه معیشت بهتری داشته باشند، این است که باید بلندنظرتر و خیراندیشتر از سایر ملل باشند؛ باید آنچنان شرکتهای بزرگی داشته باشند که همه ایرانیان به آنها افتخار کنند و از وجود آنها بهطور مستقیم و غیرمستقیم منتفع شوند.
با سلام و احترام
آیا ضدیت با شرکت های بزرگ باعث شده است که به فکر طرح های زودبازده برویم یا اتفاقا بالعکس، عجله کردن و تمایل به پیمودن ره صد ساله در یک شب باعث شده است که صبر نداشته باشیم تا شرکت ها را بزرگ کنیم و به دلیل نگاه کوته بینانه سراغ طرح های زودبازده می رویم؟