مسیر اقتصاد/ بخش مهمی از اقتصاد به نظریههایی مربوط است که توسط افراد مختلف و در برهههای زمانی گوناگونی بیان شدهاند. در این میان، نظریههای پولی جای بحث و بررسی فراوانی دارند و در مواردی بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. در این راستا پولگرایی یک مکتب فکری در اقتصاد مالی است که بر نقش دولتها در کنترل میزان پول در گردش تأکید دارد. مانتاریسم (پولگرایی) مجموعهای از دیدگاههای مبتنی بر این باور است که مقدار کل پول در یک اقتصاد، تعیینکننده اصلی رشد اقتصادی است، اما نقد جدی به این مکتب فکری وارد است که چگونه به صورت تک عاملی به برخی پدیدهها نظیر تورمهای بخشی نگاه میشود.
مشکل اقتصاددانان پولگرا تنها به فروض تئوریها، مبنی بر ثبات سایر عوامل و شرایط آزمایشگاهی تئوریها ختم نمیشود، بلکه مشکل اصلی آن است که تورم را فقط معلول نقدینگی میدانند و مشکل وحشتناکترشان این است که راه حل تورم را نیز فقط در قالب سیاستهای پولی ارائه میدهند.
جمعآوری نقدینگی در اقتصاد موجب کاهش تورمهای بخشی نمیشود
اگر از این گروه پرسیده شود که آیا تورمهای بخشی در اقتصاد وجود دارد، پاسخ مثبت خواهد بود و دلیل آن هم نقدینگی ذکر خواهد شد که البته به دلیل وجود سود بالاتر (به هر دلیل) در این بخشهاست. اگر پرسیده شود که آیا این تورم بخشی به سایر اقتصاد سرایت نمیکند و قیمت کالاهای بخشهای دیگر را در حالی که تقاضا در آن بخشها بالا نرفته، بالا نمیبرد؟ جواب میدهند بحث ما در بلندمدت است! ولی سوال این است که باید در کوتاه مدت بتوان مشکل را تحلیل و راه حل را ارائه داد.
برای برخورد با تورمهای بخشی آیا کاهش نقدینگی موثر است؟ و در حالی که نقدینگی در یک بخش اقتصاد متورم شده و بالطبع بخشهای دیگر را دچار رکود کرده، آیا جمعآوری کلی نقدینگی در اقتصاد با هدف کاهش تورمهای بخشی، بخشهایی را هم که قبلا به دلیل انتقال نقدینگی به بخش تورمی، دچار رکود بودند بدون آنکه نتیجهای در قیمتهای نسبی بخش متورم در مقایسه با سایر بخشها ایجاد کند بیشتر دچار رکود نمیکند؟ و اوضاع اقتصادی را وخیمتر نمینماید؟
وضع مالیاتهای سنگینتر بر بخشهای متورم تنها راه موثر برای مبارزه با تورم بخشی
مطابق با تئوری تقاضای پول فریدمن، چنین تفاوت نسبی حفظ خواهد شد چرا که بر پایه نظر ایشان تعدیل سبد دارایی در بخشهای مختلف دارایی با بیشترین بازدهی انتظاری تا جایی ادامه مییابد که بازدهی انتظاری آنها یکسان شود و این اساس ادعای این تئوری برای ایجاد تعادل است.
در حالی که کاهش نقدینگی نتوانسته تعادل از دست رفتهای را که منجر به تورم بخشی شده، برطرف کند، قطعا باید پاسخ مثبت باشد. اینان خوب میدانند که تنها راه موثر برای مبارزه با تورم بخشی، سیاست مالیاتی بخشی و وضع مالیاتهای سنگینتر بر بخشهای متورم است که بتواند مشکل را برطرف کند و این به معنای دخالت بیشتر دولت و نقض نظریات نئولیبرالیسم اقتصادی است.
موضوع عدم جامعیت و نقض تئوری فریدمن و اثبات عدم امکان ایجاد تعادل در این نظریه، زمانی بیشتر عیان میشود که داراییهایی مثل ارز و طلا که در تابع تقاضای پول فریدمن آورده شدهاند، خود تبدیل به وسیله مبادله گردند. این پدیده اساس این نظریه را منهدم و اقتصاد را به سمت پرتگاه سوق میدهد و به هیچ وجه بدون دخالت دولت امکان ایجاد تعادل مجدد را ندارد و ادامه حیات اقتصادی کشور مستلزم دخالت دولت در این شرایط است. امید است کارشناسان پولگرای اقتصاددان همراه شوند و بتوان کشور را نجات داد.
انتهای پیام/ پول و بانک
بسیار دقیق