۳۰ فروردین ۱۴۰۳

رهبر معظّم انقلاب: علاج برون رفت از مشکلات کشور «اقتصاد مقاومتی» است.

شناسه: ۱۱۹۰۱۹ ۲۵ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۰ دسته: تولید کارشناس: محمد قائدامینی
۰

در حال حاضر به دلیل کاهش ارزش نسبی کار، هرساله جوانان کمتری می‌توانند از طریق درآمد حاصل از کار، اولیات یک زندگی مرفه را برای خود تامین کنند. این مسئله موجب کاهش اقبال جوانان به کارهای مولد و در مقابل اقبال به سوداگری و سفته بازی در بازارهای غیرمولد شده است. از این رو برای رفع موانع تولید ضروری است با اقداماتی نظیر اعمال مالیات، سوداگری و سفته بازی در بازارهای غیرمولد کنترل شود. کنترل سوداگری و سفته بازی علاوه بر کاهش اختلافات طبقاتی، موجب تقویت دسترسی بخش‌های تولیدی به سرمایه و نیروی کار می‌شود.

مسیر اقتصاد/ با توجه به اختصاص شعار سال به تولید در طول سال‌های اخیر و عدم موفقیت دولت در ایجاد تحول در این زمینه به نظر می‌رسد یکی از اقدامات لازم کنار گذاشتن نگرش بسیط به مقوله تولید ناشی از غلبه فهم فنی و مکانیکی از ساختار تولید و توجه به ابعاد نهادی و اجتماعی تولید است. در نگرش بسیط، صرف تأمین منابع مالی منجر به تولید می‌شود اما در نگرشی عمیق‌تر وجود زمینه‌های نهادی و اجتماعی برای تولید امری ضروری است. رها بودن فعالیت‌های سوداگرانه و سفته‌بازانه از جمله مهمترین موانع نهادی تولید به شمار می‌روند؛ به بیان دیگر کنترل سوداگری و سفته بازی یکی از الزامات رفع موانع تولید است.

چرا اقبالی به فعالیت‌های تولیدی وجود ندارد؟

تازه‌ترین داده‌ها بیانگر آن است که شکاف میان درآمد و ثروت افراد در جهان به حداکثر مقدار خود رسیده است؛ از طرف دیگر بررسی داده‌های صد ساله اخیر نیز بیانگر آن است که هر چقدر به سمت زمان حال پیش می‌رویم، بخش کوچک‌تری از ثروت در اختیار بازه سنی نیروی کار فعال قرار می‌گیرد. در ایران نیز اگرچه داده قابل استاندی در این زمینه وجود ندارد، اما به طور شهودی می‌توان این شکاف را لمس کرد. تورم‌های دهه اخیر نیز این شکاف را عمیق‌تر کرده است. یعنی نسل گذشته با استفاده از «کار و تولید» می‌توانستند حداقل‌های زندگی خود را فراهم کنند و چه بسا در کالاهای سرمایه‌ای نیز سرمایه‌گذاری کنند؛ اما نسل کنونی تشکیل زندگی و خرید خانه با استفاده از کار و تولید را بیش‌تر نوعی رویاپردازی می‌پندارد. همان‌طور که پیکتی در کتاب «سرمایه در قرن ۲۱» اشاره می‌کند، نظام سرمایه‌داری موروثی است که در آن ارزش ثروت به ارث رسیده بسیار بیشتر از ارزش تلاش و استعداد افراد است؛ وقتی نرخ عایدی سرمایه از نرخ رشد اقتصادی پیشی می‌گیرد، این شکاف روز به روز عمیق‌تر می‌گردد[۱]. وقوع بحران‌هایی همچون کرونا نیز با ایجاد لشکری از بیکاران، ارزش نسبی کار را بیش از پیش تقلیل داده است.

به این ترتیب عده‌ای از نسل جدید از حمایت نسل قبلی خود برخوردار هستند و به نوعی ثروت بدون تلاش دسترسی دارند؛ اما عده‌ی دیگری از این جوانان که از نسل قبلی خود حمایتی دریافت نکرده‌‌ و به تازگی در عرصه بازار کار وارد شده‌اند، درمی‌یابند که کسب حداقل‌های تشکیل زندگی از طریق ورود به عرصه کار و تولید، امر دشوار و طاقت فرسایی است؛ بنابراین سعی می‌کنند با ورود به عرصه قمار و شرط‌بندی یا اموری با همین ماهیت (دلالی و نوسان‌گیری از بازارها و دارایی‌هایی مختلف)، ره صد ساله را یک شبه طی کنند.

نتیجه این زمین بازی، ایجاد نوعی «رقابت بی‌حاصل»[۲] که تنها حاصل آن جلو افتادن از بقیه و بهبود موقعیت نسبی خود است. یعنی برخلاف رقابت‌های مفید که نتیجه آن بهبود کیفیت یا کاهش قیمت است، نوعی از رقابت بر سر تقسیم منابع ثابت شکل می‌گیرد که در آن، انرژی، تخصص و وقت افراد به‌جای اینکه صرف کار اصلی خود و خلق مازاد جدید برای جامعه شود، صرف درگیر شدن در رقابت برای گرفتن سهم بزرگ‌تری از یک کیک با اندازه ثابت می‌شود. در نتیجه تلاش هر نفر، نتیجه تلاش فرد دیگر را خنثی می‌کند و در سطح کلان، جامعه نه‌تنها فایده‌ای از این تلاش‌ها نمی‌برد، بلکه بخشی از بهره‌وری حقیقی منابع انسانی و فنی‌اش را نیز از دست می‌دهد. این آغاز فرهنگ سرمایه‌سالارانه ضد تولید و خلق ارزش است و نقطه شروع نابرابری‌های افسارگسیخته و آغاز رویابافی‌های طی کردن ره صد ساله در یک چشم بر هم زدن محسوب میشود. توسعه فرهنگ قمار و شانس و اقبال و البته کاهش ریسک انجام جرائم اجتماعی نیز از تبعات حاکم شدن این فرهنگ در جامعه است.

لزوم کنترل سوداگری و سفته بازی به عنوان رقیب کار و تولید

بازارهایی که شدت عرضه‌ی محصولات در آنها بسیار پایین است و یا اینکه افزایش عرضه آنها به‌لحاظ طبیعی غیرممکن است، برای خود تولید رانت می‌کنند. برای مثال افزایش عرضه زمین در بلندمدت ناممکن است؛ افزایش عرضه‌ی طلا، دلار و… نیز محدود است. بازار سهام نیز درصورت عدم ورود شرکت‌های جدید (عرضه اولیه) در زمره‌ی این دارایی‌ها قرار می‌گیرد. در این شرایط، امکان سفته بازی و سوداگری روی این قبیل کالاها وجود دارد. سفته‌بازی روی این کالاها، نرخ بهره‌ی اسمی در بازار این کالاها را نسبت به متوسط بهره در اقتصاد بالا خواهد برد و این انگیزه را برای ورود تقاضاهای جدید به این بازار بیشتر می‌کند.

در بازار کالاهای عادی که امکان افزایش تولید در آنها به سهولت فراهم است، افزایش تقاضا منجر به افزایش تولید خواهد شد که خود نیرویی است در جهت تعدیل نرخ بهره در این بازارها. به طور مثال وقتی تقاضا برای ماسک افزایش می‌یابد، پس از مدتی تولید ماسک افزایش خواهد یافت، اما وقتی تقاضا برای زمین افزایش می‌یابد، عرضه‌ی زمین افزایش نخواهد یافت. در این حالت هرچه نقدینگی بیشتری به بازارهای این قبیل دارایی‌ها روانه شود، بازده اسمی آنها را بالاتر خواهد برد که خود این امر می‌تواند به صورت درون‌زا منجر به افزایش نقدینگی و تورم گردد.

لزوم وضع مالیات و ایجاد مقررات ضد سفته‌بازانه در بازارهای غیرمولد

در بازارهای غیرمولد، عرضه توان پاسخگویی به فشار تقاضا را ندارد (در هنگام حملات سفته‌بازانه)، بنابراین قیمت و بازده درحال افزایش خواهند بود. افزایش بهره در این بازارها، بیکاری را در سایر بخش‌ها دامن می‌زند. در این شرایط، بهترین سیاست برای کنترل افزایش نرخ بهره‌ی اسمی، حذف رانت در بازارهای غیرمولد است. منظور از رانت، اضافه‌ی نرخ بهره‌ی اسمی در این بازارها نسبت به نرخ بهره‌ی اسمی در بازارهای مولد است. یک راه برای حذف رانت، وضع نرخ مالیاتی برابر با میزان رانت است و راه دیگر کنترل و اعمال مقررات ضد سفته بازی در دیگر بازارهای غیرمولد است که امکان وضع مالیات بر آنها وجود ندارد.

پینوشت:

[۱]  کتاب سرمایه در قرن ۲۱ توماس پیکتی

[۲] Wasteful Competition

انتهای پیام/ تولید و اشتغال



جهت احترام به مخاطبان فرهیخته، نظرات بدون بازبینی منتشر می شود. لطفا نظرات خود را جهت تعميق و گسترش بحث ارائه نمایید. نظرات حاوی توهين، افترا و تهمت به ديگران پاک می شود.