یكی از مسائل مهم در حوزه موضوعات اقتصادی و اجتماعی «فساد» است و پاسخ به این سؤال كه «چرا فساد در جامعه ایجاد میشود»، مبنای طراحی راهكارهای مختلف برای مبارزه با فساد بوده است.
به گزارش مسیر اقتصاد در پاسخ به چرایی وقوع فساد، عدهای معتقدند كه نظارت و كنترل ضعیف نهادها، اجازه میدهد تا فساد در جامعه گسترش یابد. اگر این نظر را بپذیریم را بپذیریم آیا میتوان گفت كه با افزایش نظارت در یك جامعه، حتماً فساد كاهش مییابد؟ آیا با این نگاه نمیتوان انتظار فسادهای پیشرفتهتر و پیچیدهتر را داشت؟
عده دیگری معتقدند كه انسانهای فاسد با نفوذ در سازمانها و ارگانهای عمومی، فساد در جامعه را دامن میزنند و باید از ورود افراد فاسد به دستگاهها و ارگانهای عمومی جلوگیری شود. اگر نظر این عده را بپذیریم، چنانچه همهی افراد جذب شده در یك سازمان سالم باشند، آیا فساد در آن سازمان به صفر میرسد؟ آیا اصلاً تشخیص یك فرد فاسد و یك فرد سالم قبل از آنكه كاری انجام دهند امكانپذیر است؟
عدهای هم معتقدند كه «به صرفه بودن فساد»، سادهترین و محكمترین دلیل وقوع فساد است. مثلاً تا زمانی كه هزینهی رشوهخواری و زدوبند یك كارمند شهرداری، فقط اخراج شدن بوده اما منفعت این رشوهخواری و زدوبند صدها میلیون تومان است، پس فساد به صرفه است و هر روز باید منتظر شنیدن خبری از پروندههای رشوهخواری در شهرداری بود.
به صرفه بودن فساد عامل اصلی گسترش فساد
وقتی كه قواعد و سازوكارهای یك كشور به متصدیان نهادهای عمومی این پیام را بدهد كه منفعت سرپیچی از قواعد و قوانین بیشتر از هزینه سرپیچی از قواعد است، عمده افراد احتمالاً با وارد شدن به اینگونه نهادها در مدت كوتاهی امکان انجام فساد گسترده خواهند داشت و حتی بعضی افراد پاک طینت نیز به فساد دچار می شوند. به چنین سیستم هایی سیستم فسادخیز گفته می شود.
پس به طور كلی میتوان گفت كه بهترین راه كاهش فساد در یك جامعه، كم كردن صرفهی فساد است.
وجود نقطه های تاریک به فساد دامن می زند
به عنوان مثال، شفاف سازی یکی از راه هایی است که به کم شدن صرفه فساد کمک میکند. مثلاً یکی از پارکهای شهر، زمانی به پاتوق معتادان تبدیل شده بود و شهرداری برای حل این معضل تصمیم گرفت دیواری به دور این پارک بکشد و یک نگهبان جلوی درب ورودی پارک قرار دهد تا در ساعات آخر شب کسی به پارک رفت و آمد نکند.
بعد از این کار، معتادان فرصت را مغتنم شمردند و با نگهبان پارک طرح دوستی ریختند و تا صبح بدون هیچ مزاحمی به مصرف مواد در پارک میپرداختند. شهرداری از این اتفاق درس گرفت و متوجه شد که شفافسازی بهترین راه مبارزه است. لذا دیوار اطراف پارک را برداشت و چراغهای متعددی را در پارک نصب کرد به گونهای که هیچ نقطه ی تاریکی در پارک باقی نماند. این موضوع باعث شد تا دیگر هیچ معتادی پای خود را در آن پارک نگذارد.
به عنوان مثالی دیگر، زمانی كه آیین نامهی بستن كمربند ایمنی تصویب و ابلاغ شده اما الزامی برای بستن كمربند ایمنی وجود ندارد، در واقع تنها یک توصیه ارائه شده است. در توصیه فقط گفته می شود که «این کار را انجام بدهید» و لذا نمیتوان بر روی تغییر رفتار رانندگان حساب كرد.
اما چنانچه یك راننده در هر لحظه، نبستن كمربند ایمنی را معادل پرداخت یك هزینهی سنگین بداند و نبستن كمربند ایمنی در نظر او، یك رفتار بدون توجیه اقتصادی باشد، همان آیین نامه در نقش یك قاعده خواهد بود. یعنی در قاعده علاوه بر اینکه گفته می شود «این کار را انجام بدهید» به این نکته نیز اشاره می شود که «اگر این کار را نکردید چه میشود».
از این بابت است که یک قاعده میتواند تغییر رفتار رانندگان را در پی داشته باشد. پس دولتها نمیتوانند انتظار داشته باشند كه بندهای آیین نامهها، رفتار مردم را تغییر دهد مگر اینكه الزامات اجرای آن آیین نامه به حدی باشد که مردم با هر روشی كه محاسبه كنند، به این نتیجه برسند كه منافع رعایت این آییننامه بسیار بیشتر از منافع سرپیچی از این آییننامه است.
عدم رعایت قوانین به دلیل بی فرهنگی نیست
یك قاعدهگذار حرفهای و مجرب، عدم رعایت یك آیین نامه را نتیجه بیاخلاقی و بیفرهنگی مردم نمیداند، بلكه به خوبی متوجه است كه رعایت نشدن یك آییننامه یعنی كمتوجهی قاعدهگذار به تدوین الزامات اجرایی.
لذا به جای شماتت مردم، آییننامههای مد نظر خود را با الزامات اجرایی همراه میكند، به گونهای كه مطمئن شود در نظر مردم، منفعت رعایت بندهای آیین نامه ها بسیار بیشتر از منفعت دور زدن آن آیین نامه است.