به گزارش مسیر اقتصاد شاخص GDP یا همان تولید ناخالص داخلی در حال حاضر به منظور رتبه بندی کشورها در قدرت اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرد.
اما نگاهی به تعریف این شاخص اقتصادی نشان می دهد که این یک شاخص فریبنده است و به هیچ عنوان نماینده مناسبی برای نشان دادن قدرت اقتصادی کشورها نیست.
طبق تعریف سازمان OECD شاخص GDP عبارتست از مجموع تولیدات انجام شده در یک کشور که برابر است با مجموع ارزش افزوده ایجاد شده توسط تمامی شهروندان و تمامی نهادهای مرتبط با تولید در آن کشور. طبق این تعریف باید مالیات های پرداختی به شاخص GDP اضافه شود و یارانه های پرداختی از سوی دولت نیز از آن کم گردد.
اما در این تعریف نقش منابع استقراضی در نظر گرفته نشده است. در واقع حتی اگر تولید و ایجاد سرمایه از طریق انبوهی از منابع استقراضی هم ایجاد شده باشد، بازهم شاخص GDP افزایش خواهد یافت. در حالیکه شاخص درست باید با احتساب بدهی ها و منابع استقراضی و کسر آن ها از دارایی ها محاسبه شود.
در واقع در شاخص GDP تفاوتی بین دو کشور بدهکار و غیر بدهکار نیست و در محاسبه آن میزان بدهی مردم و دولت ها از تولید کل اقتصاد کم نمی شود.
در این شرایط کشوری که بر مبنای ایجاد بدهی و استقراض مصرف خود را افزایش دهد می تواند به روشی آسان شاخص GDP را افزایش دهد و در ظاهر کشوری قدرتمند از نظر اقتصادی به نظر آید.
شاخص GDP بدهی کشورها را در نظر نمی گیرد
حتی در تعارف دیگر از شاخص GDP نیز اثری از کسر بدهی ها دیده نمی شود. به طور مثال در تعریف دیگری از شاخص GDP که از طریق مصرف این شاخص را محاسبه می کند آمده است: «شاخص GDP عبارتست از مجموع قیمت بازاری کالاها و خدمات تولید شده در یک دوره مشخص در یک اقتصاد. این شاخص تنها قیمت بازار کالاهای نهایی را شامل می شود، این که چه شخصی مالکیت کالا را دارد در محاسبه آن اثرگذار نیست و کالاهایی را که هر شکلی دوباره به فروش می رسند را شامل نمی گردد.»
بر اساس دیدگاه محاسبه شاخص GDP از طریق مصارف، این شاخص از جمع چهار بخش مصرف، سرمایه گذاری، هزینه های دولت و خالص تراز تجاری تشکیل شده است.
طبق این تعریف مصرف عبارتست از هزینه های خرید کالاهای مصرفی توسط بخش خصوصی شامل خانواده ها و سازمان های عمومی غیر انتفاعی؛ سرمایه گذاری عبارتست از هزینه های بنگاه های تولیدی و خرید کالاهای سرمایه ای توسط مردم؛ هزینه های دولتی عبارتست از هزینه خرید کالاها و خدمات از سوی دولت؛ و خالص تراز تجاری عبارتست از تفاوت میزان صادرات از میزان واردات. اما چنانچه مشخص است در این تعریف نیز اثری از کسر بدهی ها دیده نمی شود.
دارایی واقعی و قدرت اقتصادی کشورها لزوما متناسب با شاخص GDP نیست
به طور طبیعی دارایی واقعی یک کشور عبارتست از کسر بدهی از ثروت و دارایی در دسترس و موجود؛ بنابراین نمی توان صرفا ثروت و دارایی در دسترس و موجود کشورها را دارایی واقعی کشورها در نظر گرفت.
از این رو می توان گفت دارایی واقعی و قدرت اقتصادی کشورها در شاخص GDP نشان داده نمی شود و لزوما با این شاخص متناسب نیست.
به بیان دیگر از آنجا که در این تعریف هیچ جایگاهی برای مسئله استقراض در نظر گرفته نشده این شاخص یک شاخص فریبنده است و به خوبی توان اقتصادی کشورها را نشان نمی دهد.