یکی از موضوعات پیش روی اقتصاد ایران، برنامه ریزی برای بازسازی پس از جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل و ایجاد آمادگی برای موارد مشابه است. به طور خاص اتخاذ یک راهبرد و سیاست صنعتی به منظور بازگرداندن اقتصاد ایران به ریل توسعه، یکی از مواردی است که از نظر اقتصادی برای ایران اولویت دارد. در این راستا رضا موسایی کارشناس اقتصادی، در گفتگو با مسیر اقتصاد گفت: دوره «پساجنگ» یک برههی حیاتی از بازتعریف ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در پی پایان یک منازعه نظامی است. در ادبیات حکمرانی، این مفهوم به بازسازی نهادهای دولت، احیای مشروعیت سیاسی، و ایجاد نظم حقوقی قابل اتکا اطلاق میشود. اما در اقتصاد بحران، پساجنگ چیزی فراتر از بازسازی فیزیکی است؛ ما با احیای زنجیرههای تولید، بازآفرینی زیرساختهای تخریبشده، بازگرداندن اعتماد عمومی به بازارها و مدیریت منابع کمیاب مواجهیم.
طبق تعریف بانک جهانی (۲۰۲۰)، بازسازی پساجنگ صرفاً به معنای بازسازی آجر به آجر شهرها نیست؛ بلکه شامل نهادسازی، احیای سرمایه انسانی، بازآرایی سیاستهای مالی و حتی بازطراحی ساختارهای اجتماعی نیز هست. تفاوت این دوره با بحرانهای اقتصادی متداول در این است که فشارها همزمان چندلایهاند: اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و بینالمللی.
نظریههای اقتصادی درخصوص بازسازی پساجنگ چه میگویند؟
اقتصاددانان کلاسیک مانند آدام اسمیت یا ریکاردو بر این باور بودند که بازار آزاد، حتی در شرایط بحرانی، میتواند منابع را بهینه تخصیص دهد. در مقابل، دیدگاه کینزیها با تکیه بر مداخله فعال دولت، سرمایهگذاری عمومی و تحریک تقاضای کل، نقشی بنیادین برای دولت در بازسازی قائل است. اما در نظریات نهادگرا، مانند اندیشههای داگلاس نورث، عنصر کلیدی نهادهای کارآمد، شفافیت حقوقی و اعتماد به حاکمیت است. در مدلهای مدرن رشد درونزا، مانند دیدگاه رابرت سولو، تمرکز بر سرمایه انسانی، فناوری و بهرهوری است. در عمل، کشورهای موفق تلفیقی هوشمندانه از این نظریهها را به کار گرفتهاند.
چنگ چه اثری بر اقتصاد ایران گذاشت؟
این جنگ کوتاه، اما پرهزینه، آثار چندلایهای بر متغیرهای کلان اقتصادی داشت. نخستین نشانههای آن در بازار ارز، طلا و بورس بروز کرد. افزایش انتظارات تورمی، نگرانی از ناپایداری منابع ارزی و اختلال در عرضه، موجب رشد لحظهای تقاضای سوداگری و جهش نرخ ارز و طلا شد. بورس تهران نیز با افت شدید مواجه شد؛ چرا که ریسکهای ژئوپلیتیک سودآوری شرکتها را تهدید کرد. در حوزه بودجهای، دولت با فشارهای سنگینی مواجه شد. افزایش هزینههای دفاعی، نیاز به تأمین مالی بازسازی مناطق آسیبدیده و اختلال در درآمدهای نفتی به دلیل محدودیت صادرات، نظام مالی را با چالش مواجه ساخت. این وضعیت لزوم تدوین یک راهبرد مالی انعطافپذیر در دوران بحران را بیش از پیش روشن کرد.
جنگ فرصت بازبینی «راهبرد صنعتی ایران»
جنگ باعث شد وابستگی خطرناک صنعت کشور به واردات مواد اولیه، قطعات و زیرساختهای شکننده هویدا شود. تهدیدات سایبری، حملات موشکی و اختلال در شبکههای لجستیکی، صنایع کلیدی مانند پتروشیمی، فولاد، خودروسازی و داروسازی را دچار مشکل کرد. همزمان، این بحران فرصتی بود برای بازبینی راهبرد صنعتی. ما باید از وابستگی به صادرات مواد خام فاصله بگیریم، صنایع زیرساختی را در مناطق مرزی توسعه دهیم و به سمت بومیسازی فناوریها و توسعه صنایع مقاوم در برابر تحریمها و تهدیدات حرکت کنیم.
در کوتاهمدت، جنگ موجب تقویت انسجام ملی شد. حضور گسترده مردم در حمایت از نیروهای مسلح، پاسخ سریع نهادهای امنیتی، و بازتاب رسانهای مؤثر، همگی نمادهایی از وحدت ملی بودند. اما همزمان، برخی از کاستیهای ساختاری نیز آشکار شد: نبود پروتکلهای یکپارچه مدیریت بحران، موازیکاری نهادها و ضعف در اطلاعرسانی شفاف. این وضعیت نشان داد که ما نیاز به حکمرانی مقتدر، هماهنگ اما پاسخگو داریم؛ حکمرانیای که بتواند در شرایط اضطرار، تصمیم بگیرد، منابع را جابهجا کند و در عین حال مشروعیت خود را حفظ کند.
انتهای پیام/ تولید