مسیر اقتصاد/ موضوع اختلاف عمیق ایران و آمریکا در مسئله هستهای، بهویژه در زمینه غنیسازی اورانیوم، نیازمند تأمل است. استدلال آمریکا مبنی بر لزوم توقف کامل غنیسازی توسط ایران، عمدتاً ناشی از نگرانی درباره دستیابی احتمالی به سلاح هستهای و تلاش برای محدودسازی تواناییهای ایران عنوان میشود. در مقابل، ایران بر حق خود برای توسعه فناوری هستهای صلحآمیز، بهرهگیری از دانش متخصصان داخلی و مقاومت در برابر تحمیلهای خارجی تأکید دارد.
دعوای هستهای: ترس از بمب یا نزاع تمدنی؟
تحلیل این وضعیت صرفاً از منظر سیاسی یا فنی کافی نیست. بهنظر میرسد ریشه این اختلاف در تقابل بنیادینتری نهفته است: تقابل دو نگاه تمدنی. تمدن غرب با محوریت مادیگرایی، عموماً هر پیشرفت فناورانه بزرگ (اعم از هستهای، نظامی، سایبری و غیره) را در نهایت ابزاری برای سلطه بر بشریت و گسترش نفوذ میداند. در این گفتمان (پارادایم)، دستیابی به فناوری هستهای لزوماً به معنای حرکت به سمت تولید سلاح تلقی میشود و کشوری که توانایی غنیسازی دارد اما سلاح نمیسازد، پدیدهای غیرقابلدرک یا غیرقابلباور بهشمار میآید.
اینجاست که تمدن جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بدیلی معنوی و اخلاقی مطرح میشود. اتخاذ موضع «داشتن فناوری هستهای بدون ساخت و داشتن سلاح هستهای»، صرفا یک تصمیم موقت نیست؛ بلکه تجلی عینی تمدن ارائه شده توسط انقلاب اسلامی است. این رویکرد عملاً بهمثابه نفی آن اصل بنیادین تمدن مادی غرب عمل میکند که فناوری پیشرفته را ملازم با سلطهگری میداند. ایران با این اقدام اثبات میکند که امکان بهرهگیری از پیشرفتهترین فناوریها بدون تبدیل آن به ابزار سلطه بر دیگران وجود دارد.
ایران فناوری را برای سلطه بر بشریت نمیخواهد
این چالش اصولی، ضربهای عمیقتر از مناقشات سیاسی سطحی به مبانی فکری تمدن غرب وارد میسازد. موفقیت ایران در حفظ این موضع، الگویی عملی ارائه میدهد که نشان میدهد کشوری میتواند دارای فناوری هستهای کامل باشد و در عینحال عزم خود را برای عدم ساخت سلاح اتمی بهطور مستمر اثبات کند. این الگو میتواند گفتمان حاکم بر روابط بینالملل را به چالش بکشد.
اهمیت این بعد تمدنی از اختلاف هستهای، شاید هنوز بهطور کامل درک نشده باشد. این تقابل صرفاً بر سر درصد غنیسازی یا تعداد سانتریفیوژها نیست، بلکه نبردی بر سر رابطه میان پیشرفت فناورانه و کاربردهای بشردوستانه و یا در سطح بالاتری میان دستیابی به قدرت و عدم سلطه بر بشریت است. درک این عمق میتواند انگیزهبخش و راهگشای تحلیل سایر چالشهای مشابه در تقابل با انگارههای تمدن مادی غرب باشد.
انتهای پیام/ اقتصاد بینالملل