مسیر اقتصاد/ شرایط برای ریچل ریوز وزیر خزانهداری بریتانیا طبق برنامه پیش نمیرود. اقتصاد برای دو ماه متوالی کوچک شده و تورم همچنان پابرجاست. اولین بودجه پیشنهادی حزب کارگر در بیش از ۱۴ سال با استقبال سردی روبرو شد. اما همه چیز نسبی است؛ حداقل او توانست از پارلمان عبور کند. این چیزی است که نمیتوان برای «امانوئل مکرون» در فرانسه گفت. اگر نمایندگان مخالفت با رأی عدم اعتماد را مطرح کنند، اکثریت بودن حزب کارگر باعث میشود از شکستی مشابه با شکست صدراعظم آلمان، «اولاف شولتز»، که هفته گذشته اتفاق افتاد، جلوگیری شود. ایا اینها نشانه یک بحران مالی جدید است؟
ظهور احزاب افراطی
در آلمان و فرانسه، حمایت از احزاب راست و چپ افراطی در حال افزایش است و دلایل این امر نیز کاملاً مشخص است. بحرانی که ۱۵ سال پیش کشورهای پیرامونی منطقه یورو مانند یونان، پرتغال و ایرلند را درگیر کرد، اکنون به قلب این منطقه رسیده است. باید روشن باشد که فرانسه به «یونان جدید» تبدیل نشده است. بانک مرکزی اروپا احتمالاً در صورت وقوع یک حمله سفتهبازانه گسترده، اقدام به خرید اوراق قرضه فرانسه خواهد کرد و امروز برای این کار نسبت به بحران قبلی آمادگی بیشتری دارد.
نشانههای تکرار بحران مالی ۲۰۰۸
علائمی وجود دارد که نشان میدهد تاریخ در حال تکرار شدن است. بحران مالی جهانی که در سال ۲۰۰۸ رخ داد، ناگهان به وجود نیامد. در دهه ۹۰، از مکزیک تا تایلند و از کره جنوبی تا روسیه، نشانههایی از مشکلات آینده وجود داشت. اما با وجود این هشدارها، کمتر کسی تصور میکرد که این بحران مالی به بزرگترین اقتصاد جهان، ایالات متحده، سرایت کند.
هماکنون پرچمهای قرمزی در حال به اهتزاز درآمدن است. مهم است که بدانیم «شولتز» در انتخابات فوریه با خطر برکناری روبرو است و «مکرون» تنها توانسته است یک بودجه موقت را از مجلس رد کند. اینها طوفانهای کوچکی نیستند؛ اینها نشانههای یک طوفان قریبالوقوع هستند.
چالشهای اقتصادی آلمان و فرانسه
مشکل اصلی برای دو اقتصاد بزرگ منطقه یورو این است که آنها در کنار اقتصادهای تقریباً راکد، سیستمهای رفاهی سخاوتمندانهای دارند که به دوران پس از جنگ جهانی دوم باز میگردند. در آن زمان، رشد اقتصادی قوی و نرخ بیکاری پایین، درآمد مالیاتی کافی برای تأمین مالی مستمریها و دیگر مزایا فراهم میکرد. ورود نسل «بیبیبومر» (Baby Boomers) (به نسلی از افراد اطلاق میشود که در دوران پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ به دنیا آمدهاند. این نسل به دلیل افزایش قابل توجه نرخ زاد و ولد در این دوره، به این نام شناخته میشود.) به بازار کار نیز باعث شده بود که تعداد کارگران به ازای هر بازنشسته بسیار زیاد باشد. علاوه بر این، ایالات متحده در دوران جنگ سرد بیشتر هزینه دفاعی اروپا را تقبل کرد و این موضوع به دولتهای اروپایی اجازه داد تا هزینههای خود را بر رفاه اجتماعی متمرکز کنند.
شرایط مطلوب قبلی دیگر وجود ندارد. نرخ زاد و ولد کاهش یافته و «بیبیبومرها» در حال ورود به دوران بازنشستگی هستند. اروپا نیز به دلیل تهدید ناشی از روسیه مجبور شده است برای دفاع خود هزینه بیشتری صرف کند.
رکود اقتصادی
نرخ رشد اقتصادی نیز افت چشمگیری داشته است. اقتصاد آلمان از زمان همهگیری کووید تاکنون رشدی نکرده است و اقتصاد فرانسه در پنج سال گذشته بهطور میانگین کمتر از ۱٪ در سال رشد داشته است. استانداردهای زندگی ثابت یا کاهشیافته به معنای نارضایتی رایدهندگان است. رشد اقتصادی ضعیف همچنین به این معنا است که دولتها در متوازن کردن بودجه خود دچار مشکل هستند که فشار برای کاهش مزایا و افزایش مالیات را به همراه دارد. اما همانطور که «مکرون» متوجه شده است، این رویکرد نیز محبوبیتی ندارد.
آسیبپذیری در برابر بحران مالی به خاطر ضعف بنیادی اقتصاد منطقه یورو
منطقه یورو از ابتدا قرار نبود به این وضعیت دچار شود. هدف از ایجاد ارز واحد این بود که رشد اقتصادی سریعتر شود و فاصله استانداردهای زندگی با ایالات متحده کاهش یابد. اما در عمل، عکس این اتفاق افتاده است؛ نرخ رشد اقتصادی ضعیف بوده و فاصله با ایالات متحده بیشتر شده است.
نواقص طراحی یورو از ابتدا مشخص بود؛ رویکرد «یک کفش برای همه» برای کشورهایی با نیازهای متفاوت، و اصول نئولیبرالی که بر تورم پایین و بودجههای متوازن بهعنوان ابزارهای رشد اقتصادی تأکید داشتند. عدم وجود سیاست مالی مشترک برای بازتوزیع منابع از کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیرتر منطقه یورو نیز به این مشکلات دامن زده است. تمام اینها اروپا را در برابر بحران مالی آسیبپذیر کرده است.
شکست یورو در تحقق اهداف خود، پیامدهای چشمگیری داشته است. نخست، رشد اقتصادی آهسته، کشورهای عضو را محتاطتر و در برابر تغییرات مقاومتر کرده است. اروپا پویایی ایالات متحده را نداشته و برای مدت طولانی به صنایع قدیمی پایبند مانده است. این امر بهویژه در آلمان صادق است، کشوری که بهطور قابل توجهی با کندی به عصر دیجیتال وارد شده و تهدیدات مربوط به شرکتهای خودروسازی مبتنی بر سوختهای فسیلی را نادیده گرفته است. دوم، هرچند نیاز به تغییرات مورد پذیرش قرار گرفته، اما مشخص نیست که این تغییرات بهطور واقعی محقق شوند.
ضعف رقابتپذیری در اقتصاد منطقه یورو
گزارش اخیر ماریو دراگی در مورد ضعف رقابتپذیری اروپا، نمونهای از این وضعیت است. این مطالعه مشکلات را بهخوبی شناسایی کرده است؛ کمبود سرمایهگذاری و گرفتار بودن اروپا در «دام فناوری متوسط»، جایی که عمدتاً کالاهایی مانند خودرو تولید میشود. با این حال، دراگی راهحلهای مشخص و مؤثری ارائه نکرده که بتواند تفاوتی ایجاد کند.
آینده یکپارچگی اروپا
یکی از نکات جالب تاریخ اقتصادی اخیر اروپا این است که هر گام به سوی اتحاد بیشتر رفته با عملکرد اقتصادی ضعیفتری همراه بوده است. از ایجاد بازار واحد در سال ۱۹۸۵ گرفته تا راهاندازی یورو در سال ۱۹۹۹. توضیحی که برای این نتایج ناامیدکننده ارائه میشود، این نیست که فرآیند یکپارچگی بیش از حد پیش رفته، بلکه این است که به اندازه کافی پیش نرفته است. جای تعجب نیست که دراگی معتقد است راهحل ضعف رقابتپذیری اروپا، یک رویکرد از بالا به پایین و در مقیاس اتحادیه اروپاست. اما نتیجهگیری او با شواهد در تضاد است. ایده «اروپای بیشتر» پیشتر امتحان شده و تقریباً تا مرز نابودی آزمایش شده است. رأیدهندگان بهسرعت از احزاب جریان اصلی فاصله میگیرند. شاید زمان آن رسیده باشد که اروپا به جای تمرکز بیشتر بر اتحاد، راهبردی متفاوت را پیش بگیرد، پیش از آنکه خیلی دیر شود.
منبع: گاردین
انتهای پیام/ دولت و حکمرانی