مسیر اقتصاد/ کارشناسان مختلفی کماکان در مورد همکاری ایران با FATF صحبت میکنند و عادی شدن روابط بانکی جمهوری اسلامی را به آن حواله میدهند. در این راستا دو رویکرد فنی و سیاسی به این مسئله وجود دارد.
استفاده حداکثری کشورها از ابزارهای قدرت برای تثبیت جایگاه خود
در نگاه فنی، به نظر کارشناسان بانکی موضوعاتی مثل ایجاد امکان رصد آنلاین و شفافیت تراکنشهای بانکی از ابتدا تا انتها و سپس ایجاد بستری برای شناسایی دقیق ذینفعان واقعی تراکنشها و ارتباط آنها با یکدیگر و با گروههای خاص گامی بزرگ برای اصلاح روابط کشور با غرب محسوب میشود. اما در نگرش دوم اصل بر تعریف جایگاه کشور در نظام قدرت جهانی و استفاده حداکثری از ابزارهای قدرت برای تثبیت این جایگاه است.
در این نگاه، گام فنی فوق به خودی خود ارزشی ندارد اما در بازی قدرت انجام شدن یا نشدن آن وابسته به نوع رابطه با سایر بازیگران مورد ارزیابی و اقدام قرار میگیرد. بازی قدرت به این نحو شکل می گیرد که کشوری به سطحی میرسد که فقدانش در نظام بانکی بینالمللی ساختار و پایههای سیستم مالی بینالمللی را تحت تاثیر قرار میدهد یا کشوری حداقل در سطحی قرار میگیرد که منافع بخشی از قدرتهای بزرگ جهانی یا منطقهای به وجود و حضور با ثبات او در نظام بانکی بینالمللی گره میخورد.
البته این مدل در ماههای اخیر با چالش جدیدی مواجه شده است؛ اگر چالش غرب با روسیه گسترش یابد اساس نظام یکپارچه مالی و استانداردسازیهای به ظاهر فنی را از بین خواهد برد و اگر مهار شود مدلی جدید از رقابت و همکاری را بر نظامهای اقتصادی و مالی جهان حاکم خواهد کرد.
تحریم و FATF مهمتر از هر چیز «ابزار قدرت» کشورهای غربی است
موضوع این نیست که تحریم یا FATF برای بخش دولتی و خصوصی و به طور کل اقتصاد کشور مسئله ایجاد کرده است یا خیر. زیرا که مشخصا هر دو موضوع برای اقتصاد کشور هزینه ایجاد کرده است. موضوع، نحوه مواجهه با این دو پدیده و سایر پدیدههای در راه است.
یک طیف در کشور این پدیدهها را فنی و تکنیکی میبینند و طیفی دیگر این پدیدهها را از جنس قدرت میبینند. حتی از دید بعضی از کشورها این موضوع جای تعجب دارد که چرا طیفی در ایران موضوعاتی مثل تحریم و FATF را فنی میبینند. تجربه دو کشور همسایه ایران، عراق و پاکستان، در این رابطه جالب توجه است. چرا که این دو کشور دو تجربه متفاوت در برابر موضوعاتی نظیر تحریم از خود بر جای گذاشتهاند.
یکی از این کشورها (عراق) سعی کرد با تحریمکنندگان تعامل تکنیکی کند و خواستههای فنی آنها را یک به یک اجرا نماید و دیگری (پاکستان) سعی کرد در بازی قدرت وارد شده و در چنین تعاملی در مسیر، به صورت حساب شده تعامل تکنیکی را هم در دستور کار قرار دهد. اولی با اوجگیری تحریم و نهایتا اشغال مواجه شد و دومی با کمرنگ شدن تحریم و همینطور خروج از لیستهای سیاه و خاکستری مواجه شد.
تقویت جبهه مقابل آمریکا برای تاثیرگذاری بر نظام اقتصادی و مالی بینالمللی
تفاوت بنیانی مقابله چین و روسیه با آمریکا با مقابله ایران و آمریکا در این نکته نهفته است که آن دو به سبب ابزارهای متنوع قدرت که در اختیار دارند قادر به یارگیری از داخل سیستم منفعت طلب غرب هستند اما ایران به صورت طبیعی چنین امکانی را ندارد. پس راهی نیست جز اینکه با فعالسازی ابزارها و پتانسیلهای خود به غرب این پیام برساند که اگرچه امکان تاثیرگذاری مستقیم بر نظام اقتصادی و مالی بینالمللی را ندارد اما میتوان هوشمندانه به گونهای شرکای سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود را انتخاب کند که جبهه مقابل آنها تقویت شود.
در تعامل با این سمت هم باید به گونهای عمل شود که آنها ایران را بازیگری هوشمند با خطوط قرمز و سفید روشن که بتوانند روی ظرفیتش محاسبه کنند، ببینند. در مسیر این بازی حالا متناسب با منافع خود سطحی از استانداردهای بینالمللی پذیرفته یا رد میشود و البته در آن صورت با کمترین هزینه هم مواجه خواهد شد.
انتهای پیام/ تجارت و دیپلماسی